آدمک مرگ همین جاست بخند .
دستخطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند .
آدمک خر نشوی گریه کنی!
آن خدایی که خدایش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند...
آدمک مرگ همین جاست بخند .
دستخطی که تو را عاشق کرد
شوخی کاغذی ماست بخند .
آدمک خر نشوی گریه کنی!
آن خدایی که خدایش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند...
گفت: جایی که میری مردمی داره که تو رو می شکنند، نکنه غصه بخوری
من همه جا با تو هستم. تو تنها نیستی .....
توی کوله بارت عشق میزارم که بگذری
قلب میذارم که جا بدی
اشک میدم که همراهیت کنه
و مرگ که بدونی برمیگردی پیشم...گفتی وقتی دلت برام به اندازه ی یه شیشه شد!
دلم مثل شیشه نازک شد!
شکست!
خرد شد!
اما تو باز هم نیامدی!
می ترسم اون قدر دیر برگردی که هر تکه ی این شیشه یه حادثه شده باشه!
می ترسم...به گریه گفتمش اری، ولی چه زود گذشت!
بهاربود و توبودی وعشق بود وامید
بهار رفت و تورفتی وهرچه بود گذشت!
شبی به عمرگرم خوش گذشت آن شب
که درکنار تو با نغمه وسرود گذشت!
چه خاطرات خوشی دردلم به جای گذاشت
شبی که با تومرا درکنار رود گذشت!
غمین مباش ومیندیش ازاین سفرکه تورا
اگرچه بردل نازک غمی فزود گذشت!