و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

دلارام..

دوشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۰، ۰۱:۴۷ ب.ظ
خودم را که کم می بینم..

تازه تو نزدیک می شوی در دلم..

نزدیک و نزدیک تر... از هر وقتی که چشمانم سکوت کرده بودند برای دیدنت..

و بزرگی ات بالای سرم بود..

اما حالا

اینجا

که من کم شده ام در چشمان خودم

تو مهربانی

خوب تر از هر وقتی که آدمها به من بدی کنند..

و دستان تو آرامش دهد

به

نفس های پر تشنجم...

..!

/ خدای آرامبخش ِ من! دوستت دارم! /

۹۰/۰۳/۱۶
فــ . الف