سرقت سهرابی
سر سوزن احساس
یک دلی دارم تا بخواهی بی تاب....
روح من در تپش غربت شب ها پیداست!
من به دستان خدا نزدیکم.
و به لبخندی خوشنود...
چه اهمیت دارد
گاه اگر می شکند
بغض بارندگی چشمانم؟
حرفی نیست...
دردی نیست...
زیر باران باید مُرد!...
من پر از ایمانم!
به شقایق... به گلی در بیشه ی نور..
تا "تبسم" هست "عاشقی" باید کرد....
به صدایت سوگند.
و به آغاز حیات در ده بالا دست:
"دورها آواییست که مرا میخواند"....
شاید از وسعت اندوه غروب..
شاید از جان ترک خورده ی برگ..
یک نفر باز صدا زد:
پـــــــــرواز!....
"بـــــــال هـــایم" کو؟!......................
.........................
عذرنویس/ امید است مرحوم سهراب عزیز جسارت بنده را حلال بفرمایند!...
زیرنویس/ بعضی وقتا هیچ خلوتی قشنگ تر از درک احساس شعر دل سپهری نیست.(به شرط شعور)