و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

من با خدا...

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۸۹، ۱۱:۳۵ ق.ظ
خدا! تا حالا دقت کردی که بین من و دستای تو گاهی هیچ فاصله ای حس نمیشه... گاهی هم...

یه گاهی هایی که پشتم از سنگینی بار خواسته هات میسوزه اون لحظه های تنهایی آروم آروم یه

نوازشکی...آرامشی... حواله ی دلگله هام میکنه...

و چقدر هم اون موقع دلم میخواد فریاد بزنم از بودنت ممنونم...دلم میخواد همه بفهمن فقط تویی که منو

میفهمی... که تویی که میتونی ببینی و فقط یه لبخند کوچیک کافیه تا...

به قول اون ترانه هه من پر حس نیازم... اما بازم با وجود تک تک لکه های گناه صفتِ کوله بارم تو بی

پروایی از کرم و بخشایشت...

خدا! یه چیزی بگم خنده ات نمیگیره؟! بعضی وقتا وسوسه میشم احمق بشم... یه احمق فراموشکار...

اما نه از اون فراموشی هایی که تو دوست داری! شیطونه دیگه...کارش وسوسه اس...

آخه شیطون که حالیش نمیشه تو وقتی میگی عزت بنده ام..یعنی فراموشکار نشو که ذلت دلتو

ببینی... حتی اگه پای گذشته و نون و نمکش وسطه...

اه چه ابلیسیه ها!... همش ذهنمو قلقلک میده من یه حسایی بهم دست بده.. که مثلا فکر کنم نفهمیدم...

اما من الان چون توی گاهی هایی هستم که دستاتو یه جورایی یواش حس میکنم به این فرشته ی

رونده شده ات کاری ندارم... تو خیالت راحت باشه!

خدا! دقت کردی وقتی همچین موقعیتهایی واسه خود خود دلم پیش میاد لرزه افکن های اطراف زیادتر

میشه؟! عجیبه... خدایی دیگه! شکرت...به قول بابای ارمیا خدایا هرچی میدی شکر هرچی میگیری

شکر... اما خدا نگیر... یه چیزایی را نگیر از دل بی جنبه ام... اجازه بده تا هستم حضور یه کسایی توی

دایره ی زندگی حس بشه... خیلی خودخواهم نه؟!... چی کار کنم؟ خودت میدونی دیگه که... خودت میدونی دیگه!

خدا! این سحرها و افطارها به نظرت تکراری که نیستن؟ نه؟ من همون بنده ام؟.....

این روزا هرچی بیشتر میگذره وجود توکلی که بهت کردم قشنگ تر حس میشه... به قول الناز دنیا خیلی

کوچیکه فاطمه...البته این تیکه اش با خودم بودم. میخواستم یاد همین چند تا دل اضطراب قبلی بیفتم...

راستی خدا امروز یه جمله نمی دونم چرا همینجوری همش ورد زبونم بود... دکتر شریعتی میگه:

"دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است."

البته ما نوکر خدامون هستیم دربست!

چقدر خوبه که یه چیزایی را گذاشتی فقط واسه خودمون اینطوری بیشتر و بیشتر به حضورت پشت

لحظه هام امیدوار میشم... یه چیزی ته دلم از سادگی دلای چشم دوخته... قنج میره!

خدا! راستی راستی

شــــــــکـــــــرت!.لکلّ کلّ رحمتک...

۸۹/۰۶/۱۵
فــ . الف