و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

من جنونی مدام می خواهم...

دوشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۴۸ ق.ظ

نباید چراغ ها را روشن کنند. هیئت باید همینطور تاریک بماند و یک نور کوچکی از آن ته منبر بخورد به نوک گنبدی که بالای سرمان تابیده، بعد منعکس شود توی مردمک گرد و خاک گرفته ی چشم های ما و متخصص ترین چشم پزشک عالم با چکاندن یک قطره اشک، زخم های سر باز کرده را دوباره دوا کند .

هیئت باید از اول ِ بسم الله ش تا آمین و صلوات های آخر بی چراغ باشد. آدم خودش را هم نبیند، برود یک گوشه ای کز کند ، همه ی عمرش را بریزد توی دامنش و مثل دانه های از هم پاشیده شده ی تسبیح غصه ی وصل کردنشان را بخورد. بالای پرچمت نوشته سلاخی روح ... نوشته پوستت را می کنیم تا دوباره پوست بیندازی... نوشته لاحول و لا قوة الا بالعشق.. تا عاشق نشوی نمی میری. خیلی چیزهای دیگر هم نوشته. باید عینکی شوم...

۹۳/۰۹/۱۰
فــ . الف

نظرات  (۱۱)

سلام....

زخمی ام التیام می خواهم، از تو حسن ختام میخواهم!!

.......

عینک هم خوب است... گاهی هم همین اشک ها، خودشان میشوند یک جراح فوق تخصص!


پاسخ:
سلام

خیلی بدی که نمیشه واست نظر گذاشت! یه نکته ی خیلی مهمی راجع به پستت میخواستم بگم که از دستت رفت :)
۱۲ آذر ۹۳ ، ۰۰:۰۱ سید محمد رضی زاده
زیر شمشیر غمش
رقص کنان باید رفت...
پاسخ:
هر دمش
با من دلسوخته لطفی دگر است...
چه خوب میگه مولانا البته به نظر من برای خدا....
ای دوست قبولم کن و جانم بستان
مستم کن و وز هر دو جهانم بستان

 

با هر چه دلم قرار گیرد بی تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان

۱۳ آذر ۹۳ ، ۱۷:۳۵ پلک افتاده
هستم! همه مطلب هاتم می خونم ولی فقط می تونم بگم خوشا به روزگار قشنگت. ببخشا نظرم نمی یاد.
پاسخ:
هر کجا هستی 
باشی :)
سلام
پاسخ:
سلام علیکم
۱۵ آذر ۹۳ ، ۱۱:۵۶ محمد معین صادقی راد
کار از خود بینی خراب است. چراغ ها را خاموش کنید.
"آدم خودش را هم نبیند" احسنت.

سلام مجدد!

حالا که نظرات رو باز کردم، بیا نظرت رو درباره ی پست قبلیم بگو! گناه دارد این طفل خسته :دی

پاسخ:
دیگه نظرم نمیاد :)
امان از لحظه ای که چراغ روشن می شود..
من همان..ی  هستم که بودم..
۲۱ آذر ۹۳ ، ۱۷:۳۰ وبلاگ شمس
سلام
خداقوت
نتوانستم همه را بخوانم اما چندتا پستی که خواندم عالی بود.
خداخیرتون بده و به شما و فکر و قلمتون برکت بده.
اگر فرصت داشتید به شمس هم سری بزنید و با نقدهاتون به من کمک کنید تا حضورم مثمر ثمر واقع بشود ان شاالله.
یاعلی
پاسخ:
سلام
۲۸ دی ۹۳ ، ۲۰:۰۶ مدادمغزی
این خیلی خوب بود
خیلی...
پاسخ:
می کشی مرا حسین...
این مطلب را دوس داشتم...ولی جای آن یکی جمله می نوشتید: تا نمیری عاشق نمی‌شوی، شاید به‌تر بود...
پاسخ:
ممنون. البته این هم هست. اما من منظورم مرگ با حس دیگری بود.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی