و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

من را برای ذبح عظیم انتخاب کن

شنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۳، ۱۰:۳۷ ب.ظ

خداوند به ابراهیم علیه السلام امر فرمود که به جاى اسماعیل قوچ را ذبح نماید، ابراهیم تمنّا نمود که فرزند خویش را به دست خویش ذبح کند و امر به ذبح قوچ از او برداشته شود تا بر دل او همان حالتی وارد شود که بر دل پدر فرزند عزیز از دست داده وارد می شود، تا بدین طریق استحقاق بالاترین درجات اهل ثواب بر مصایب را بیابد.

خداوند به او وحى کرد: ای ابراهیم! کدام یک از مخلوقات من نزد تو محبوب تر است؟ او پاسخ داد: خدایا! خلقى نیافریده‌اى که نزد من محبوب‌تر از نبىّ تو محمد صلّى اللّه علیه و آله باشد.

وحى فرمود: آیا او نزد تو محبوب‌تر است یا جان تو؟ عرض کرد: او محبوب‌تر است.

وحى فرمود: فرزند او محبوب‌تر است یا فرزند تو؟ گفت: فرزند او!

خداوند پرسید: آیا ذبح فرزند او به دست دشمنانش بر قلب تو دردناک‌تر است یا ذبح فرزندت در طاعت من! پاسخ داد: ذبح فرزند او به دست دشمنانش دردناک‌تر است.

وحى فرمود: اى ابراهیم! همانا گروهى که گمان مى‌کنند، امت محمدند، فرزند او را پس از او به ظلم و دشمنى مى‌کشند، چنانچه قوچ را سر می برند و به خاطر این عمل مستوجب غضب من خواهند شد. در این هنگام ابراهیم شیون سر داد و قلبش به درد آمد و گریست . خداوند فرمود: اى ابراهیم! جزع بر حسین را به جاى جزع تو بر فرزندت اسماعیل، اگر او را مى‌کشتى، جایگزین کردم و تو را بدین سبب شایستۀ بالاترین درجات اهل ثواب بر مصایب قرار دادم.

پس این معناى قول خداوند است که: «او را به ذبحى بزرگ باز خریدیم» و هیچ دگرگونی و نیرویی نیست، جز از سوی خداوند والا و بزرگ.

                                   

« عیون اخبار الرضا(ع) »

                                            " و فدیناهُ بذبحٍ عظیـــم . و تَــرکنا علیه فـی الآخِــریـن "

                                                                                                            صافات/107

 

                             

___________________________________________________

پ.ن1 ) نشسته حضرت طوفان نوح در جانم !  سعید شاد

پ.ن2 ) فواره وار، سربه هوایی و  سربه زیر/ چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر   

                ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار/ من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر    فاضل نظری

پ.ن3 ) بشنوید+

۹۳/۰۷/۱۲
فــ . الف

نظرات  (۱۰)

ان شالله از شما هم قبول باشه حقیر را از دعای خیرتان فراموش نکنید من هم شما را دعاکردم آرزوی سفر کربلا دارم برایتان ان شاالله.
پاسخ:
ممنون. اما شما ؟ محض دعا می پرسم !!!
پ ن ۳ عجب شعر قشنگی داره. دستش درد نکنه واقعن

عید شما مبارک. التماس دعا
دلم هوای رفیق داره
پاسخ:
دلتنگی م اندازه ی صدتا اتوبان تهران قم شده ...
سلام 
آخه ار این واهمه دارم که اگر اسمم را گفتم دعا نکنید و....
پاسخ:
بحث دعا نیست . مهم اینه کسی از کامنت های مشکوک لذت نمی بره..
سلام
خیلی قشنگه این روایت.
قبلا فقط یه بار خونده بودمش و همین قدر دلم لرزید
کاش از ما هم قبول میکردن اشک و جزع بر حسین علیه السلام رو.
اما کجا ما جان پیامبر رو از جان خودمون و فرزندش رو از فرزند خودمون عزیزتر میداریم؟
:(

دل خوش میکنیم به: لا یکلف الله نفسا الا وسعها
پاسخ:
سلام

پاسخ کامنت خصوصیت هم منفیه :)
۱۸ مهر ۹۳ ، ۰۰:۴۷ خانومـِ میمـ
دوسش داشتمـ فاطمه :)
پاسخ:
:)
یعنی نشد ی فایل صوتی بزاری دم دستم خودمو خفه نکنم از هزار بار شنیدنش!:)
پاسخ:
می بینی چه حسی داره ؟
۱۸ مهر ۹۳ ، ۱۶:۲۸ پسر انسان
در کشتی نجات تو راحت نشسته ایم

بی ناخدا که وارد ساحل نمیشویم

آنجا غدیر بود کمی شل گرفته شد

ما بیخیال زینب و محمل ... نمیشویم
***هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگی ست چه باشی، چه نباشی***
خیلی نا امید کننده س(به قول دوستمون خفگی)
واقعا حس عجیبی داره هم متن شعر هم نحوه بیان
ولی با همه این تفاسیر زیباست.
پاسخ:
آره یه بغضی توشه که هی یاد آدم میندازه پاییز شده ...
آخی
عکسی که از اون تیکه ی دعا گذاشتی روضه داره
.
.
این موزیکو اوایل تابستون 93 از یه وبلاگ به صورت کاملا اتفاقی گرفته بودم
شاید باورت نشه
شدیدا یاد کارگاه می اندازه منو
شعرش خیلی زیباست
پاسخ:
کارگاه خوب عست :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی