و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

چون حلقه بر دریم !

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۲۴ ب.ظ

در یک دست منازل السائرین خواجه عبدالله و دست دیگر روی پیشانی تب کرده ...

اتاق را طواف می کنم ... منی که عادت به یک جا نشینی و خواندن دارم ، هی از این کنج خیز بر می دارم

زیر لب می گویم " ففـرّو الی الله "  می چرخم دور خودم ، دوباره به آن کنج می گریزم ...

باب یقظه را بر دل می کوبم ؛ « بگو همانا اندرز دهم شما را به یک چیز که به پای ایستید برای خدا »

و یقظه سه چیز است ! نخست نگرش دل بر نعمت .

تو را صدا می زنم ،  تو را که صدا می زنم و می نگرم خدا نزدیک تر می شود !

بیدارم می کند این عطر سیبی که داری ! گنجشک زبان بسته ی دلم بال بال می زند تا راه بیابد .. آسمانی...

« پس بیندیشید تا بدانید که نیست بر یار شما دیوانگیی... »

دلم هوای باغچه ی خانه مادربزرگ را کرده، هوای بوته ی گل سرخی که با خارهایش بیش از خودش مشغول بودم..

گل های سرخ آنجا مرا یاد عقیق چشم های تو می اندازد!

آن وقت که گردن کج می کنی و سنگینی نگاهت صاف می افتد روی قلب معسورم !

« و آنان که می دهند آنچه را که باید بدهند و دلهایشان لرزان است .... »

ریاضت نرم کردن است ، دلم را نرم کن تا قدم هام بهانه نیاورند ! " و لو علم الله فیهم خیراً  "

« ودلهایشان لرزان است که به سوی پروردگارشان باز می گردند »

رو دل کرده ام ! از این همه بدایات و نهایات ...  

از این اتصال و انفصال خودم با تویی که نطفه ی بسته نشده ی کلمات را لای تمام صفحات نیمه کاره جا گذاشتی !

ورع آن است که تا آخرین اندازه پرهیزکار باشی ...

خواجه را کنار می گذارم ، چادر نماز را دور خودم می پیچم ، چمبره می زنم یک گوشه ی دم کرده ی ذهن ..

کتاب نهیبم می زند ! " یا ایها المدثـر " 

باید از تو پرهیز کرد یا خویشتن ؟ 

« و مسافر در میان پرندگان هوایند نه با پر و بال مستانند ، زنده از شرب عشق ، زندگانند به حیات قرب »

رو دل کرده ام از واژه های تخسی که بی ایمنی سرعت گرفته اند و پیاده نمی شوند ...

برایم چایی نبــات و نعــنا دم می کنــی ؟

__________________________________________________

پ.ن1 ) من همان اندازه که در خلسه ی ادیان فرو می روم ، در گیج و منگی ِ عرفان بیشتر غرق می شوم !

مثلا در ردیف آخر تنگ و تاریک کتابخانه ی دانشکده که می تواند از یک بستنی فروشی هم خوشمزه تر باشد !

پ.ن2 ) این ضمیـر پابرهنه ی " تو " متعلق به هیچ کس نیست . :)

پ.ن3 ) الهی درد می دانم ، دارو نمی دانم ، یا می دانم خوردن نمی توانم ! پس چه سازم ؟ جز اینکه می سوزم !

پ.ن4 ) ما با توابــم و با تو نه ایم " اینت بُـلعجب " !  /  در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم !

پ.ن5 ) من عروة الوثقی عشقم ، فیه ما فیه م شدی ! / من مخزن الاسرار دردم ، کاشف الاسرار شو !

۹۲/۰۶/۲۰

نظرات  (۱۱)

۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۹ امیرابوالفضل علوی
سلام لینک شدید
یا علی..
۲۱ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۰۵ بچه پرنده....
میان واژه هایت که برایم نامفهوم است گم می شوم. عالم عرفان را تجربه نکردم. ولی با متنت غوغا به پا کرده ای. دلم آرام نمی گیرد، آخر شبی در خواست ملتمسانه اش برای اینکه دل به ابیات عارفانه بسپارم دامن گیرم کرده....میان کتاب های شعرم نگاه می اندازم ......ولی.....ولی....ولی من کجا و عرفان کجا....چند وقتی است خدا را گم کرده ام....دلم خیلی خدا می خواد.....
پاسخ:
پرنده که آسمونو گم نمیکنه ! خدا رو گم نمی کنه !
بالاتو وا کن ... 
به قول شیخ اجل " به امید آن که روزی به کف اوفتد وصالی "

با من رفیقی کن که من خویش تو ام، پیش تو ام / با من رفیقی کن که درویش توام احضار شو...
به کجا گریزم از کویر حیرتم، جز به آغوش غیرتش

پ.ن :
تو غنچه بودی و بلبل خموش غیرت عشق
به حیرتم که صبا قصه از کجا دانست
۲۴ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۱۸ امیرابوالفضل علوی
یک "حسین" و بس..
۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۳۷ امیرابوالفضل علوی
و من گریخته ام و در پی من صیاد ها و فرا رویم دام ها..
من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست..
یا ضامن آهو..
۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۲۹ فدایی سیدعلی

سلام نایب الزیاره بودیم !

یاعلی
پاسخ:
سلام

قبول انشاالله .
سلام
دلم خیلی برات تنگ شده بود . البته خیلی بیادت بودم، مناجاتهای سحر تو رواق امام خمینی خیلی جات خالی بود بدجوری خودتو درگیر این دایره العرفان کردی ... ما که سواتشو نداریم .
پاسخ:
سلااااام ! زیارت قبول جمیعا خانوادگی :)
اون منو درگیر کرده :)
آمدمـ چند باری پست را خواندمـ .. دستمـ نرفت به نظر گذاشتن .. اصلش دلمـ لرزید

که دستمـ نرفت ..
پاسخ:
قربان دستت بانو :)
یقظه، یعنی خود یابی و خود کاوی یا
زکــــجا آمـــده‏ام آمـــدنم بهر چـه بود به کجـا مى‏روم آخـر ننمایى وطنم

دوست من عرفان اقیانوسی است پر تلاطم که می بایست با کشتیی در آن سفر کرد که ناخدای باتجربه ای داشته باشد . هوای این اقیانوس بسیار طوفانی است . مراقب باش.
پاسخ:
چشم . 
یک حلقه بر دریم.....
خدا قوت...