و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

نقطه ی تسلیم

دوشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۴۴ ب.ظ

میگه : أنـت فی قلـبـی حسیـن..

تو هم زمزمه کن...

دستمو میذارم روی قلبم و سرمو میندازم پایین و

بارون ِ شرمساری خجل ترم می کنه...

در.. در ... در همین قل.. قلب ِ .. قلب ِ ناجور ِ بدجور ِ همه جوره ام ؟

در همین دل ِ ناسازگار ؟

سرنوشت من.. خورده گره به روضه هات...

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک..

سلام برتو . سلام ِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست..

 

۹۱/۰۹/۰۶
فــ . الف

نظرات  (۱۷)

۰۷ آذر ۹۱ ، ۰۰:۲۶ عباس تمرتاش (شاهد )
سلام

( انا فی قلوب المنکسره ! من در دلهای شکسته جای دارم )

و مگر نه آنکه حسین .ع. خون خداست ! و جای در دل شکسته و سوخته شیعیان حقیقی ! دارد و من یقین دارم که اقا امام حسین .ع. در قلوب جوانان پاک و دل شکسته ای چون شما دارد و به خدای حسین .ع. قسم که گوهری گرانبها تر و ارزشمندتر از دل پاک و اشگ گرم و عشق به اهل بیت .ع. خاصه اقا امام حسین .ع. وجود ندارد
خوشا دردری که درمانش تو باشی ... خوشا راهی که پایانش تو باشی
دلم بشکسته از بهرت حسین جان.ع... خوشا ان دل که مهمانش تو باشی

---------- ( یا ابا عبدالله .ع. ) ------------

گل رویت بر سر نی چون ماه ............... یا ابا عبدا له.ع.!!
وای از زینب .س. و از این همه راه ........یا ابا عبدا اله .ع.!!

همه در خوابند و خاموش ولی
زینب.س. تو می کشد از دل آه .......... یا ابا عبدا اله .ع.!!

از فراغ و از غمت چون شمعی
دختر خیر النسا.س. سوخت والله ........... یا ابا عبدا اله .ع. !!

گر چنین زینب.س. تو بی تاب است
پس چه خواهد کرد در شام سیاه ؟؟ ..... یا ابا عبداله .ع. !!

سنگ باران گر به روی نی شوی !!
نالد او : سنگ مزنیدش بی گناه !! ......... یا اباعبداله .ع. !!

با دل پر غصه گفتا (شاهد) :
جان زینب.س. اشفعی عنداله .......... یا ابا عبداله .ع. !!

التماس دعا ----- عباس شاهد -----۲۳ / ۵ / ۶۸ --
خدا نگهدارتون
سلام برحسین(ع) واصحاب با وفایش
سلام.شهادت مولامون امام حسین(ع) روتسلیت میگم
نور عینی یا حسین ...
با این چشمها چه گناهانی نمیکنیم
۰۹ آذر ۹۱ ، ۱۴:۰۰ سیده طیبه
سلام دوست من
خوب باشی
دلت را بسپار به خدای امام حسین ع
خودش به راهت می آورد
و به راهم ..
ی
ا
ع ل ی ع
۱۰ آذر ۹۱ ، ۰۳:۳۹ کاش مےشد خدا را بوسید...
درد و وابستگی تان مستدام..
پاسخ:
کاش که به درد و بلای اولیائش وصل شود...
دهه ی دوم محرم کمتر از دهه ی اول سوزنده نیست اما چرا هیچ کس امان از دل زینب نمی گوید ..
همه ی امان ها را به ده روز اول ختم می کنند
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۴ عباس تمرتاش (شاهد )
پیرو وعده قبلی براتون ((10 شعر در یک مجموع که بصورت منظومه )) چند سال قبل نوشتم و.. تقدیم میکنم که اگر عمری باقی بود قصد دارم در قالب کتاب و سی دی و... منتشر کنم انشالله-- اشکالی در نمایش اشعار هم نمیبنم و البته انتشار ان با ذکر منبع و ماخذ اشکالی از نظر من ندارد !
----------------------

((زو اول ))
..................... (( ورودیه کربلا !! )) ..................

دسته دسته میگساران غمزده ... آمدند وارد شدند در میکده
جملگی لب تشنه و بی تاب می ... دیده ها بر چهره ارباب می !!
تا بساط عیش ونوش اماده شد ... در کف مستان یکا یک باده شد!!
تا که ساقی درب خم را می گشود ... نا له ای دل از کفش نا گه ربود !!
نا له ای سوزان که سوزد هر دلی ... نا له ای محزون ز بین محملی !!
نا له ای از عمق جانی بی قرار ... نا له ای همراه باران بهار !!
نا له ای که تا قیامت با قی است ... مطلب و منظور او با ساقی است !!
ایها الساقی در خم وا مکن !!! اندر اینجا شورش و بلوا مکن !!
ساقیا ترسم خمت را بشکنند !!! در اسارت میگسارنت برند !!
ترسم اینجا گر دهی جوشی به می ... راس پاکت را کنند با لای نی !!
خمت ای ساقی ز هر زخمی بدور ... وای اگر بینم سرت را در تنور !!
ساقیا بر می در اینجا لب مزن ... ای حسین .ع. آتش دل زینب .س. مزن !!
................ ( شاهدا ) افشا مکن اسرار عشق !! ....................
.......... خون چکید از چشم گوهر بار عشق جانم مهدی.ع. !!.........
۷۷/۲/۱-- ( شاهد) التماس دعا.
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۵ عباس تمرتاش (شاهد )
دومین روز به نام :

..............(( لاله های زینب .س. ))...................

در بر ساقی بنشستند خمار ... دو میگسار تشنه و تازه کار !!
هر دو بدنبال می ناب او ... محو رخ ساقی و بی تاب او !!
هر دو زتشنگی ز پا فتاده ... دیده هر دو بر خم است و باده !!
رفته ز کف صبر و قرار آن دو ... تر شده چشمان خمار آن دو !!
دامن ساقی چو گرفتند بدست ... می طلبیدند که شوند مست مست !!
دامن ساقی بگرفتند به شور ... تا که بنوشند ز شراب طهور !!
ساقی بیا و در خم وا نما ... این لب خشکیده ما تر نما !!
پیش تو با سوز و گداز آمدیم ... سوی تو با روی نیاز آمدیم !!
ساقی ببین سبوی ما خالی است ... می تو اگر دهی چقدر عالی است !!
آنکه سبو به دست ما داده است ... اکنون میان خیمه افتاده است !!
به حرمت آنکه برفته از هوش ...می را بده برای ما دمی جوش !!
به حرمت این باده و پیاله ... ما را مده جای دگر حواله !!
.............. (شاهد ) پر از می شد سبوی آن دو !! ...........
.............. چون غرق خون گردیده روی آن دو !! .................
۷۷/۲/۲ -- ( شاهد ) التماس دعا .
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۶ عباس تمرتاش (شاهد )
سومین روز بنام :
................(( سه ساله حسین رقیه خانم .س.)).............

اینجا بود محل ویرانکده ... یا بود این زمین همان میکده ؟!
اینجا بود اگر خرابه شام ... بوی می از چه برسد بر مشام ؟!
اینجا اگر جای غم و زاری است ... رود می از آن ز چه رو جاری است ؟!
خرابه جای خاک و سنگ است و خشت .. چرا پس اینجا شده است چون بهشت ؟!
ویرانه هر جا بوده از نور به دور ... چرا پس این خرابه است غرق نور ؟!
خرابه هرگز نه چو گل ستان است ... نه جای نغمه های بلبلان است !!
بین خرابه جای مرغ حق نیست ... جای سر بریده در طبق نیست !!!!
طبق نه شایسته این سر بود ... که جای آن دامن دختر بود !!!
دامن دختری سه ساله و خرد ... که هر کجا گفتا :( پدر ) کتک خورد !!!
هر جا که بگرفت ز پدر نشانی ... سیلی بخورد سیلی آنچنانی !!!!!
چون نام بابش حبس در گلو شد !! نفس گره اندر گلوی او شد !!!
در بر چشم نیمه باز بابا !!!! رقیه.س. زد تا به سحر دست و پا !!!!!!
........... (شاهد مگو دگر که جان شد به لب !! ...........
............. نمک مزن آخر به زخم زینب .س. !! ..............

۷۷/۲/۳ -- ( شاهد )- التماس دعا.
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۷ عباس تمرتاش (شاهد )
روز چهارم بنام :

.............((حربن ریاحی )).............

پشت در میکده ات آمدم ... پیش رخ غمزده ات آمدم !!
سنگی زدم اگر چه بر سبویت ... مرا ببخش که آمدم بسویت !!
به حرمت این خم و این باده ات ... مرا مران از بر سجاده ات !!
دارم یقین به شرب ارغوانی ... هرگز محبان را ز خود نرانی !!
حب تو گشته در دل من آری ... راهم بده در بزم میگساری !!
تشنه لبم ساقی شرابم بده ... به حق خواهرت جوابم بده !!
رفع عطش کن ز من تشنه لب ... به قطره قطره اشگ چشم زینب .س.!!
خوش بود آن دم که دهی باده ام ... تا که بگویم حر آزاده ام !!
غم دگر آن لحظه به دل ندارم ... سرمست می جان به رهت سپارم !!
................... ( شاهد ) ره "حر" ره آزادگیست !! ...........
............. این ره ره حسین.ع. و دلدادگیست !! ..........
۴ /۲ / ۷۷ -- (شاهد ) - التماس دعا.
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۰۹ عباس تمرتاش (شاهد )
(( روز پنجم ))

بنام ((کودک ۱۱ ساله امام حسن مجتیبی .ع.))
که وقتی عصر عاشورا صدای هلهله های کوفیان !! و تکبیرهای پی در پی عموی تنها و مظلوم !! خود را می شنود به هر شکلی خود را به عمو میرساند و بر روی سینه حسین .ع. با ضربتی که بر دستش می خورد و جدا میگردد و سپس تیری که حرمله به سینه اش زد بر روی سینه عمو سجده عشقی کرد !! که نپرس !!

..............(( عبداله بن الحسن .ع)) ............

کودکم اما پیاله نوش تو ... تربیت گردیده آغوش تو !!
کودکم اما نه خواب آلوده ام ... ایهالساقی شراب آلوده ام !!
کودکم آری ولی در بزم تو ... شکر و لله که شدم همرزم تو !!
آمدم بر جوش می افزون کنم ... آمدم می را به رنگ خون کنم !!
آمدم ساقی تو را یاری کنم ... از خمت با جان نگهداری کنم !!
ای تو سنگ انداز بی عقل و خرد !!! سنگ تو کی آورد جسمم به درد ؟!!
هر چه می خواهی بزن سنگ و کلوخ !!! کی بر عزمم می کند کارت رسوخ ؟!!
دست من بر گردن خم حلقه است(جانم!!) تیغ خود بر کش که هستم مست مست !!
تا نفسم دارم بنوشم از سبو ... پیش چشمان گهر بار عمو !!
ای عمو بشکست سبویم در برت !!! شد فدایت در رهت عبدالهت .ع. !!
در سجود عشق حق افتاده ام !!! سینه ات گردیده است سجاده ام !!
.............. ِ(ِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِشا هد) عبداله.ع. به خون تن نوشت .................
.............. روی آن سینه : بود اینجا بهشت !! (به به !!) .............
۵ / ۲ / ۷۷ -- ( شاهد ) - التماس دعا
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۰ عباس تمرتاش (شاهد )
(( روز ششم بنام)) :
.........................(( قاسم بن الحسن.ع. ))...................

هر خماری آمد اما در خروش ... ساقیا خم تو را آورد بجوش !!
صف به صف نوبت به نوبت یک به یک ... بر سلام جملگی گفتی : علیک !!
با سلامی تشنه ات بر (می) رسد ... ساقیا پس نوبت من کی رسد ؟!!
رمز عشق است گر (سلامی) بر تو نور ... گویم از عمق دلم با شین و شور :
السلام ساقی!! نشانم رخ بده ... یک علیکی هم به من پاسخ بده !!
ساقیا از کف برون شد طاقتم ... تشنه هستم می بده کن راحتم !!
ای که بر دریای غم چون ساحلی ... منهم آخر ساقیا دارم دلی !!
ساقیا دارم من از تو پرسشی ... گو دلم پیش تو دارد ارزشی ؟!!
گر یتیمان را دلی سوزد بگو ... با که گویند از شرار دل عمو !! ( آخ یتیمی ) !!!
................... ( شاهدا) بس کن ببند لب دم مزن !! ...................
............... می بنوشید قاسم.ع. آن جان حسن .ع..................
۷ /۲ / ۷۷ -- ( شاهد ) . التماس دعا
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۱ عباس تمرتاش (شاهد )
(( روز هفتم)) بنام :باب الحوائج شش ماهه!!

........................(( علی اصغر .ع. )).....................

گر چه طفلی بین این گهواره ام ... پیش تو کوچکترین میخواره ام !!
مرحمت کن ساقیا در میکده ... قطره ای می هم به کام من بده !!
قطره ای می مست و بی تابم کند ... روی دستت ساقیا خوابم کند !!
تشنه کامم می بده رفتم زدست !! تیر کین چون بین حلقومم نشست !!!
ساقیا من را در آغوشت بگیر ... چونکه من نوشیده ام از نوک تیر !!!
ساقیا از سوزش می در تبم ... کن شتاب و بوسه ای گیر از لبم !!!( ای جانم ) !!
شادم از آنکه می آلوده شدم !!! روی دوشت از غم آسوده شدم !!!( به به) !!
بر رخت ساقی تبسم می کنم !!! سربلندت پیش مردم می کنم !!!
زین تبسم گشته ای مدهوش من ... گشته پاره گر چه گوش تا گوش من !!!
.....................(شاهدا) بشکن قلم بلوا مکن !! ............
................ خون به قلب حضرت زهرا.س. مکن!!!! ..........
۱۳ / ۲/ ۷۷ -- ( شاهد )- التماس دعا.
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۲ عباس تمرتاش (شاهد )
(( روز هشتم)) بنام:

........................(( علی اکبر .ع.))....................

صحبت از می بود از لب تشنگی ... قصه خیل خمار و نشئگی !!
لطف ساقی همچو می در جوش بود...گفتگو دیگر ز عیش و نوش بود !!
زآن میان ناگه کسی قد راست کرد ... با دل ساقی هر آن چه خواست کرد !!!
شد بلند از جا خماری بی قرار ... اشگ چشمش همچو باران بهار !!
غصه و غم در دلش آمیخته ... زلف او را باد در هم ریخته !!!( جانم )!!
جانب ساقی برفت با یک سبو ... با سبویی خشک و خالی چون گلو !!
دامن ساقی گرفت و تاله کرد... ناله آن خمار هجده ساله کرد !!
ساقیا جانم فدایت دم بدم ... از چه رو افتاده نامم از قلم ؟!
وه!! چه شیرین است شرابت هم چو قند!! صبر کن ساقی در خم را مبند !!
منهم آخر ساقیا دارم عطش ... دست لطفی هم به روی من بکش !!
طا لب آن شرب چون قند توام ... می بده بر من که فرزند توام !!!
خوش بود نوشیدن این شرب ناب ... غرق خون چون میدهی من را جواب !!!
می شوم سرمست و مدهوش ای پدر ... چون بفرمایی: بنوش می ای پسر !!
ای پدر رخ بر رخم چون می نهی ... من یقین دارم ز غم جان میدهی !!!
................(شاهدا) پیمانه بشکست و سبو !! ................
...................دم فرو بند و دگر حرفی مگو !! .......................
۲۴ / ۱ / ۷۸ ( شاهد ) . التماس دعا.
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۳ عباس تمرتاش (شاهد )
(( روز نهم )) تاسوعا بنام :

....................(( قمر بنی هاشم ابالفضل العباس .ع.))...................

رود می اندر طلا طم گشته است ... کعبه مستان دگر خم گشته است!!
در طواف خم یکایک لا له گون !!! لیکن احرام همه غرق به خون !!
بس تماشایی بود حجی چنین ... حاجیان مست و همه نقش زمین !!
شد تماشایی تر این حج قبول ... تا بکرد ماه بنی هاشم.ع. حلول !!!
ماه تابانی پر از نور وفا ... پرتو افشانیش از صدق و صفا !!
قرص رویش نقره گون است و منیر !!! خیل مستان را به خود کرده اسیر !!
نور این مه موجب شادابی است ... آسمان میکده مهتابی است !!!
آسمان مهتابی و ساقی و می !!! خوش بود نوشیدن باقی می !!
این شراب سرخ و شیرین و طهور !!! شد گوارا زیر این مهتاب و نور !!!
میگساران گرم نوشیدن همه ... ابر ها مه را بپوشیدند همه !!!
ظلمت آمد کور شد دیگر بصر !!! ماه میخانه چو شد شق القمر !!!!!
رنگ می شد ارغوانی بعد از او !!! قد ساقی شد کمانی بعد از او !!!
روی خم با خط خون ساقی نوشت : ماه من شد ماه زیبای بهشت !!!!
...............( شاهدا) شد جوش می دیگر چو موج !!! ..........
................... قصه کرب و بلا آمد به اوج !!!.................
۲۵ / ۱ / ۷۸ ( شاهد ) . التماس دعا .

(( اینان که با عمو دند !!! شق القمر نمودند)) !!!! یا عباس .ع. " ادرکنی "
۱۱ آذر ۹۱ ، ۰۰:۱۹ عباس تمرتاش (شاهد )
.................(( روز دهم )) عاشورا !! بنام :

.......................(( سیدالشهدا حسین بن علی.ع.))..................

آسمان خم دگر طوفانی است !!! چشم ساقی ای خدا بارانی است !!!!!
رود می دیگر به طغیان آمده !!! نوبت ساقی مستان آمده !!!
تشنه هستی خود هنوز ای می فروش!!! ساغری بر گیر و از این می بنوش!!!
ای که لبهایت بود خشک از عطش !!! یک سبویی هم خودت می سر بکش !!!
ایهالساقی کنون بنما شتاب !!! تر نما لبهای خود را از شراب !!!
تا که نامحرم بدینجا نامده !!! جرعه جرعه می بنوش در میکده !!!
ترسم ای ساقی حسودی از حسد !!! این خم می را به سنگی بشکند !!!
این خم و این باده نوشی برقرار ... ناگهان شد روز عالم شام تار !!!!
از دل ظلمت یکی نامرد پست !!! سنگی افکند و خم ساقی شکست !!!!!
خم شکست و می چو سیلی در خروش!!! روی امواجش شناور می فروش!!!!!!
گه رود زیر و گهی بر موج می !!! گه به زیر تیغ و گه بر روی نی !!!!!!!!
گه به گرداب و گهی از آن بدور !!! گه به طشت زر گهی کنج تنور !!!!!!!!!
گه شبی اندر دل ویرانه ای !!!!! گه به روی دامن دردانه ای( آخ رقیه.س.) !!!!!!!!!!
.....................(شاهدا) گر چه زمان زاری است !!................
..................... رود می تا روز محشر جاری است!!!! ...........
۲۶ / ۱ ۷۸ -- ( شاهد ) .التماس دعا.

--------
و نهایتا" شعر : ( یا ابا عبوالله .ع. ) که در ابتدای تبت نظرات بالا میباشد در ادامه این منظومه میتواند راوی حال و هوای خانم زینب .س. باشد و....

التماس دعاااااااااا خدا نگهدارتون
۲۴ دی ۹۱ ، ۱۲:۳۷ سید مرتضی
دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم/خیلی حسین زحمت ما را کشیده است...
التماس دعا...