و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

زمان هرچه جلو می رود ، روزگار اتفاقات بیشتری برای انسان رقم می زند، بعضی هایشان را توی جیب هایش پنهان کرده تا سر فرصت یک دفعه جلوی چشم هایمان ظاهرشان کند و ما غافلگیر شویم. 

هرچه دارد از عمرمان میگذرد فکر کردن به یک آینده ی قشنگ دست یافتنی تر می شود، خانه و ماشین و فرزند و همسر و کار و زندگی ...

تنها بخش اشک دربیاور داستان ، کهولت سن بزرگترهای خانواده است . ترس از دست دادن تک تک آنها، هر رویایی را نابود می کند.

دنیا ، این بستر آلوده به خواستن و نرسیدن...

۴ نظر ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۶:۳۷
فــ . الف

اولین رنج ، بعد از سفر کربلا به هم ریختن ساعت خواب است. ناخودآگاه نصفه شب بیدار می شوی به هوای حرم رفتن.

نزدیک اذان دلهره می گیری و دیگر چیزی نداری جز دوری ...

______________________________________________

ضریح ارباب مهربان بود . خیلی...

۲ نظر ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۱:۰۹
فــ . الف