و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

۱۹ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

با بشقاب غذا افتاده ام دنبالش و مثل تام و جری هی به این ور و آن ور خانه می دوم

انقدر تند از مقابلم فرار می کند که نمی توانم به چنگش بیاورم

در نهایت خسته می شوم و می نشینم وسط پذیرایی و بشقاب را می گذارم زمین

وقتی سکوتم را می بیند یواشکی نگاهم می کند و از آن خنده های موذیانه ی دل آب کن تحویلم می دهد ؛

با یک اخمی صدایم را هم کلفت می کنم و می گویم مثلا من الان بابا هستم !

بدو بیا غذات را بخور تا سوار ماشین شویم و ببرمت پارک !

همین یک جمله را که می شنود ذوق زده آویزانم می شود و هی پشت هم می گوید پارک پارک..

از دستش کلافه می شوم و دوباره ادای بابا را در می آورم : 

اصلا من پسری که غذایش را نخورد دوست ندارم . بعد هم رویم را برمی گردانم و منتظرم ببینم چه می کند

این بچه گاهی رفتارها و عکس العمل هایی از خودش نشان می دهد که من در اندازه ی ذهن 2 ساله اش

غافلگیر می شوم! رفته یک جفت از کفش های مامان را پایش کرده و  آمده جلویم و هی با دست های تپلش 

به خودش اشاره می کند و می گوید علی نه ! مامان ! مامان ! و بعد هی روی سرامیک ها تق تق کنان راه می رود

تا من باور کنم الان او امیرعلی نیست و مامان است ! و بابا نمی تواند مامان را دعوا کند و دوست نداشته باشد !

 

       

 

من اصلا اهل آسمان ریسمان بافتن نیستم ! اما باور کنید خواهر یک بچه ی بازیگوش بودن ، دنیای متفاوتی به روی

چشم آدم می گشاید ! مثلا همین که بلدیم از بچگی فورا در نقشی دیگر قرار بگیریم و یادمان برود چه کار

باید می کردیم ! یک ساعت طول کشید تا راضی شد پایش را از توی کفش بزرگترش در بیاورد ! 

چقدر طول می کشد تا آدم بزرگ ها خودشان را ....

 

     

۱۵ نظر ۳۰ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۶
فــ . الف

از وقتی گوگل پلاس را بی خیال شدم ، حس تعلقم به این وبلاگ بیشتر شده ، 

به یک چیزهایی توجه می کنم که تا پیش از این به چشم نمی آمدند ..

مثلا همین نوشتن ، آدم وقتی خودش را درگیر آنلاین بودن همچین فضای غفلت انگیزی می کند

کمتر به دنیای کلمات گسترده وارد می شود ، یادم هست اوایل انشاهای دوران ابتدایی را

بابا برایم می نوشت و من مجبور بودم با زبان خودم بازنویسی شان کنم ؛ 

وقت هایی هم که موضوع خیلی ادبی می شد دست به دامان عمه ی گرام بودم ،

تا اینکه مأموریت های بابا بیشتر شد و من که هیچ وقت عادت نداشتم در طول هفته تکالیفم را انجام دهم

یک هو برای انشای ننوشته ی فردا ماتم می گرفتم و همین باعث شد به توانایی خودم پی ببرم!

دیشب داشتم به این فکر می کردم که چقدر از بعضی خاصیت های دیگر زندگی هم به همین سادگی 

غافل شده ام ، مثلا آدم باید هر چند وقت یک بار ببیند تا حالا افسار استعدادهایش را دست چه چیزهایی

یا کسانی داده ، بعد یک نیمه شبی که اتفاقی گذرش به دباغ خانه ی خدا افتاد و مجبور شد دست پخت

این عمر رفته اش را مزمزه کند ، با حالتی عاجزانه و زار ، پوست احساسش کنده نشود ...

دقیقا چی باعث شده غرق در بعضی بیهودگی های ناشی از بی توجهی بشویم ؟

چقدر دچار خلاصه کاری شده ایم و از آن داستان مفصل عاقبت به خیری عقب مانده ایم ؟

خب ، همین خدایی که قرار است بنده اش را نسبت به تمام ابعاد وجودی اش مؤاخذه کند ، 

بازجوی بُــعد بی مصرف درونمان هم خواهد بود ، چه بسا بخشی از بی قراری امروزمان هم ناشی از 

همین نقاط مغفول است ، اینکه من نمی توانم خیلی وقت ها آرامش روانی مطلوبم را به دست بیاورم

از همان جایی نشأت می گیرد که برنامه ی فکری مرتبی نداشته ام ، مثل کمد آقای ووفی یک مغز 

شلخته ی شلوغ برای خودم ساخته ام که حالا ، در این پله ی اوج جوانی گاهی نمی دانم چه چیزی را

از کجا باید پیدا کنم و به کار ببندم ... خب استادی که نظم و دقت در کارش باشد ،

به هر تأخیر و غیبتی هم نمره ی منفی می دهد . نمی دهد ؟ 

یادم هست ، یک زمانی معلم ادبیاتی که خیلی دوستش داشتم همان موضوع مسخره ی ایام تعطیلات را 

برای انشاء داده بود و وسط خواندن داستان تلخ من معلم با بهت خودش و اشک بچه ها گفت  

خودت ننوشتی ؟ مگر نگفته بودم واقعیت باشد و قلم خودتان ؟

همان یک جمله کافی بود تا چشم های تارم از هم متلاشی بشوند و سرم را لای دفترم فرو ببرم ...

حتی حالا هم که به آن روز فکر می کنم خنده ام می گیرد ، اما یک بغضی پشتش هست 

که نکند فردایی در کار باشد و داستان تلخی را به صورتمان بکوبند که مگر نگفته بودیم خودتان مسئول 

نوشتنش هستید ؟ این قصه های بی سر و ته را از کجا به هم بافته ای ؟!

____________________________________________________________

پ.ن1 ) الهی قد جُرتُ علی نفسی فی النّظر ِ لها ! فلها الویـل ! إن لم تغفـرلها ...

  خدایا من در توجهم به نفس خود بر خویش ستم کردم ، پس ای وای بر نفس من اگر تو او را نیامرزی ....

   (مناجات شعبانیه)

پ.ن2 ) گر چه دریا را نمی‌بیند کنار ، غرقه حالی دست و پایی می‌زند ..

پ.ن3 ) طی کرده به این شوق دلم مرحله ها را ، تا با تو فراموش کند مشغله ها را ...

پ.ن4 ) چه زشت است برای مؤمن ، دلبستگی به چیزی که او را خوار دارد ... ( امام حسن عسگری ع)

۷ نظر ۲۸ خرداد ۹۲ ، ۱۷:۴۱
فــ . الف

بگذارید 4 سال همه با هم سر یک کلاس بنشینیم ، معلم مان یکی باشد ، هر کسی زبانش تنـدتـر بود 

مبصــر خودسر نشود و لیست از بدتریـن بنویسد ...

اگر هر کدام مان به رهنمودهای رهبری پناه می بریم تا مشروعیت جبهه مان را ثابت کنیم ، همین پناهگاه مشترک 

است که نمی گذارد از خط قرمزها عبور کنیم ، هیچ احساسی، چه شادمانی و چه ناشادمانی،

نباید کسی را به رفتار و گفتاری دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی وادار کند.  "

خردمندی در بی انصافی و تحلیل های تخریب برانگیز خلاصه نمی شود ! 

در دو دستگی و کینه و حق به جانبی هم ... 

____________________________________________________

رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) به عنوان یک شخصیت روشن‌فکر حوزوی این خطر را احساس کرده

و می‌فرمودند: « اگر کسی علیه مراجع صحبت کند ، ولایت بین خدا و او منقطع می‌شود » ؛ 

هنگامی که ایشان از تبعید ترکیه و عراق برگشتند، عده‌ای از علما که در میان آنها کسانی بودند

که علیه امام(ره) صحبت کرده بودند به دیدن ایشان رفتند. امام(ره) به همه آنها احترام گذاشتد و فرمودند:

« من راضی نیستم کسی به بزرگان هتک حرمت کند، حتی اگر به من هتک حرمت کرده باشند،

من ذی حقم و عفو کردم »

 

۴ نظر ۲۶ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۰۴
فــ . الف

فاطمه هاشمی رفسنجانی :

                                     پیـروز انتخــابات آن کســی است که ما بـه او رأی می دهــیم !

 

______________________________

حالا که روحانی رأی بیشتر را آورد ، نه تقلبی شده ، نه انتخابات ناسالم بوده ...

حتی شبکه های بیگانه هم به صحت برگزاری اعتراف (!) می کنند .

حالا که روحانی ، از قیف خاتمی و هاشمی رد شد ، انتخابات آزادی اش را ثابت کرد .

۱۵ نظر ۲۵ خرداد ۹۲ ، ۰۹:۱۰
فــ . الف

عروسی های ستادی

بزن و بکوب های انتخاباتی 

دم و دستگاه های صوتی و [ تصویری ] ( زنده البته ! )

خیابان رقصی ها و ماشین سواری های پر سر و صدا

رنگ و وارنگی های منتسب به جریان ها 

=

این ها همه از برکات نظام و آزادی بیان است انشاالله !!!

 

۵ نظر ۲۳ خرداد ۹۲ ، ۰۲:۱۵
فــ . الف

اینکه مثلا مادربزرگ آدم با چهارتا حرف شنیدن از این و آن ، خیال کند تهران را آقای شهردار گلستان کرده 

و از همه بهتر همین است و یا حتی پدر بزرگ آدم بگوید چون حقوق بازنشسته های نظامی را یک روزی 

سر و سامان داد حالا باید بیاید مملکت را هم سر و سامان بدهد ،

اینکه مثلا از در و همسایه بشنوی که دلایل سطحی و عامیانه شان برای رأی چقدر حرص در بیار است

یا حتی بفهمی که خیلی ها هنوز به سناریوی اشک و آشتی قانع اند ،

اینکه هی دلت بخواهد هرچه حجت عقلی و شرعی داری برای انتخاب اصلحت به مغز بقیه انتقال بدهی

اما برداشت های ابتدایی شان حاضر به پذیرش نباشند ،

این ها هیچ کدام به اندازه ی این درد آور و تلخ و نامردی نیست که ببینی دوستت ، هم کلاسی ات ، 

دانشجو و  قشر تحصیل کرده ی کشورت ، هنوز نمی داند باید دنبال چه بگردد !

هنوز تصمیم درست حسابی نگرفته برای کاری که می داند چقدر مهم است و دل خودش را فریب داده

به این جمله که مثلا همه شان مثل هم اند ؛

و تو هی خسته شوی از داد زدن که آهای ! ما مامور به انجام وظیفه ایم ! نه نتیجه !

این ها مکر شیطان است ، چون ناامیدی مکر شیطان است ،

در گفتمان انقلاب ، خمودی و بی تحرکی و بی تفاوتی نمی گنجد !

در گفتمان انقلاب ، زمستان و انتظار بهار و نداریم و نمی خواهیم راه ندارد ؛

در گفتمان انقلاب ، فصل بندی نیست ، همه ی گزاره ها یعنی حکم به بقای حُســن !

یعنی نشاط ، یعنی صراط ، نه عینک دودی ِ سیاه به چشم داشتن و فاکتور گیری معادلات شاخص..

شاخص در گفتمان انقلاب ، فرمان فرمانده است و به کارگیری عقل سلیم . 

اتفاقا شاخص در گفتمان انقلاب آزاد سازی ظرفیت های فکر کردن است ، نه انکار کردن .

شاخص در زندگی اسلامی ، تفکر اسلامی ست ، اقتصاد اسلامی ست ، فرهنگ و سیاس بودن غربی 

در محوریت آزادگی گم است ... ! شاخص اسلامی ، تدبـر متکی به منطق هم می طلبد ، 

نه اتکا به کلید درهای دور و راه های دورتر ... 

گفتمان انقلاب را اگر باور داشته باشیم ، باغ سبزهای مشتبه به غصبی بودن، دلمان را خوش نمی کند ...

ما صاحبان زمین آباد ایران اسلامی هستیم ، با خیش های بایــرزا نمی شود ریشه ی آرمان های خویش را

شخم زد.. ما به باران نزدیکــیم نه به خشکسالی اعتقادات انقلابی .

ما هنوز هم داریم ثمر درختی را برداشت می کنیم که خون شهیدان راه آزادگی به بارش نشاند ،

نه توهم و تکبر انتحار کنندگان وابسته به استکبار . 

راه آزادی از اتوبان و پل و آشتی با دنیای دشوار بعضی ها نمی گذرد ،

کروکی راه آزادی روی پوسترهای تبلیغاتی آدم های مشکوک کشیده نشده ، 

راه آزادی را باید از نوجوان های 13 ،14 ساله ای پرسید که روزی به اسم فدایی انقلاب و ولایت 

معبر باز میکردند و سربند و پلاک شان ، شاهد بزرگی شان بود نه شعار و سیاست بازی ِ امروز کسانی که

که برای افتتاح طرح های کلان به دروغ و ریا پناه می برند ، 

سفره ی مردم بی ادعا را رنگ و لعاب وعده و وعید پر نمی کند ، ما نان حـریّـتمان را می خوریم ، 

نان درایــتمان را . ما به لقمه های بزرگ تر از دهان ، عادت نداریم ...

گفتمان انقلاب ، یعنی گفتمان ایمان . 

ایمانمان را به هر قیمتی اجاره ندهیم ....

________________________________________________________

۴ نظر ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۶
فــ . الف

بعد از مناظره /

 

اصلا جلـیـلی رأی هم که نیاورد ، همین متفاوت بودنش پیش بقیه قشـنـگ است ... آدم را امیــدوار می کند ....

_________________________________________________________

 

پ.ن1 ) حرف های دشمن شاد کن  بعضی ها ... !

پ.ن2 ) حداد سخنگوی خوبی برای گفتمان انقلاب و مسیر جلیلی بود . خودش . بدون محافظه کاری .

پ.ن3 ) بچه که بودیم ، توی عروسی ها که نقل می ریختند بچه ها هول می کردند که

هر کدام بیشتر نقل و پول جمع کنند.. در مناظره ها که عامیانه ترین شکل معرفی کاندیداهاست ،

بعضی ها دنبال فرصت اند که همینطور بچگانه رأی جمع کنند ...

پ.ن4 ) غرضی با همه ی پدربزرگ گونه بودنش در مناظره ی سوم خوب حال می گرفت .

آدم خوشش می آمد ..  اما ما هم تا الان فکر می کردیم جلیلی ثابت قدم تر است ... 

حواسمان نبود مهندس چقدر پای مرغش یکی ست !! مثلا دولت تورم و امید !

پ.ن5 ) تصور کنید که مشایی تایید صلاحیت میشد ! .... فقط تصور کنید فضای مناظره را ...!

پ.ن6 ) عارف در برابر روحانی یک اصلاح طلب مؤدب است ،

 فقط این مهر خاتمی عجیب دلش را گرفته ! :)

پ.ن7 ) آخرش هم جواب رضایی را ندادند این 3 تا ! که اصلا چرا ائتلاف ؟!

پ.ن8 ) این را نگم گیر می کنه توی گلوم ! موش تو سوراخ نمی رفت.. جارو به دمش می بست...

پ.ن9 ) فقط حیف که حین مناظره پیش پدر گرام نبودم !! حیف ...

پ.ن10 ) کامنت " یک بنده خدا " ....

پ.ن11 )  دست مریزاد آقای خاص!    بخوانید +   و این را... +

۷ نظر ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۳
فــ . الف

سابقه اجرایی دکتر جلیلی

 

از همین سابقه­ی اجرایی وارد شبهات می­شوم. سابقه اجرایی آقای دکتر جلیلی چیست؟ ایشان سال 1364 وارد دانشگاه شده اند و بعد از چهار سال یعنی از سال 1368 تا 1380 دوازده سال در بازرسی وزارت خارجه و معاونت اروپا و آمریکا بودند. جالب است که  بدانید در دوره­ای که ایشان بازرسی وزارت خارجه را داشتند، 17 سفیر را که مشکلات مفاسد اقتصادی داشتند، ایشان برکنار کرد. ولی سروصدایی نداشت. همین دأبی که الآن دارید می­بینید و اعصاب دوستان همراه ایشان خرد می­شود که چرا شما اینها را نمی­گویید. بالاخره کمی هم تبلیغ بکنید.

بعد از آن ایشان در بیت مشغول کار شد و در معاونت بررسی های بیت رهبری مشغول فعالیت شد. در سال 83 یک بحثی دانشگاه مطرح شد که ایشان بیایند و رییس دانشکده علوم سیاسی بشوند. مقام معظم رهبری موافقت نکردند؛ یعنی طی صحبتهایی که با بیت شد، مسؤولین اجرایی فرمودند که آقا فرمودند ایشان بمانند. این بحث که ایشان گفته توانایی مدیریت اینجا(دانشکده) را ندارم اصلا وجود نداشته است. بنده خودم سال 83 شخصا با ایشان صحبت کردم ، فقط بحثشان این بود که اگر آقا بفرمایند نه، جواب من هم نه هست.   
پس ایشان از سال 80 تا 86  در دفتر بررسی های بیت بوده اند و بعد از آن به شورای عالی امنیت ملی آمدند.

تلقی که از شورای عالی وجود دارد این است که یک آقای جلیلی هست و یک دفعه از طرف خانم اشتون به ایشان زنگ می­زنند که الان جلسه هست و باید در جلسه شرکت کنند. در یک جمع نخبگانی از من سوال کردند که ‌آقای جلیلی به غیر از صحبت با خانم اشتون چه کار می­کند؟ گفتم که امنیت ملی دو شاخه دارد: داخلی و خارجی، ‌در امنیت ملی داخلی بحث­های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی تعریف می­شود و امنیت خارجی هم که الی ماشاالله موضوع دارد.

سوال می پرسند که آیا ایشان ورود هم می کنند؟ بلی یکی همین بحث پرونده سه هزار میلیاردی بود،یکی دیگر کنترل نرخ ارز و راه­اندازی مرکز مبادله ارزی بود که بازار را خواباند. ولی ویژگی ایشان این است که سراغ اینها نمی رود و اینها را تبیین نمی­کند و بعید هم هست که به سراغ اینها برود.

سوال: در بحث اجرایی آقای جلیلی، بحث کار ایشان در وزارت و بیت را مطرح کردید ولی نمی تواند یک حجت قاطع برای سنجش توان اجرایی ایشان بین مردم باشد، چرا که بلافاصله می گویند که ای بابا آقای X  که وزیر نفت بوده است، yفعال بوده است تایید نشده، ما چطور توجیه کنیم؟

خدمت شما عرض کردم، این که می فرمایید فلانی مدیر بوده است، اگر که شورای عالی امنیت ملی با تمام تشکیلاتش و اداره آن افراد و اداره امور کشور و مواجه شدن با این مشکلات توان اجرایی نیست، پس نمی دانم توان اجرایی چیست؟ ولی یک بار هم قانون اساسی را نگاه کنید. رئیس جمهور توان اجرایی را به آن معنایی که در چشم مردم است، نیاز ندارد. آن اصل قانونی (اصل 134) را به مردم معرفی کنید که مردم اشتباه فکر نکنند.

                                                   

                                                                                            

  اینجا ، کامل تر می خوانید    پرسش و پاسخ پیرامون " چرا جلیلی ؟! "

۸ نظر ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۴
فــ . الف

آقایان روحانی و عارف!

ما " مردم " هنوز هم آرزو داریم روزه ی مان را با صدای ایشان باز کنیم !!!

 

      

 

می دانید ! ما فقط یک کمی در مصداق های فرهنگی با هم مشکل داریم ...

و گرنه چه کسی گفته جدایی اصغر فرهادی از خط قرمزها بی فرهنگی ست ؟!

ما " مردم " می خواهیم دولت پایش را از زندگی شخصی مان بکشد بیرون 

و غـرب شیرجه بزند درون حساس ترین روابط ما . 

آقایان  اصلاح طلب 

پس به هدیه تهرانی و نیکی کریمی هم بسپارید مسئول اداره ی فرهنگ ایرانی اسلامی ما شوند !

جذابیت و تاثیر گذاری شان هم از خیلی ها بیشتر است .. حتی انقدر زیاد که گلشیفته ی دیگری خلق کنند !

تا وقتی از این عروس داماد های سینمایی داریم ، وقتی ژانر خیانت و کثافت هست ، چه نیازی به دخالت نظام ؟!

تا همین جا هم سانسورها کمر هنرمندان مان را شکسته ... اسلام اجباری دست شان را بسته ...

ما نیازمند دیدن حقیقت مطلب هستیم .. از جنس مستندات غیر تبلیغاتی شما ... !

ما را از این زمستان نجات دهید دیگر !! خسته شدیم ...

___________________________________

پ.ن1 ) فرهنگ را تعریف کنید و حوزه های آن را با رسم شکل توضیح دهید . (3نمره )

پ.ن2 ) " در عرصهى فرهنگ، اصول امام عبارت است از نفى فرهنگ اباحهگرى غربى؛ نفى جمود و تحجر و نفى ریاکارى در تمسک به دین؛ دفاع قاطع از اخلاق و احکام اسلام؛ مبارزه با ترویج فحشا و فساد در جامعه. "

 (بیانات مقام معظم رهبری/14خرداد 92)

پ.ن3 ) دکتر حداد عادل باید حداقل یک دوره وزیر فرهنگ و ارشاد بشه ...

۱۳ نظر ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۶
فــ . الف

 " به گونـه ای حرف بزنیـد که اگر خرداد سال آینده نـوار حرفهای امـروز شما را پخـش کردند

                                              شرمنده نـشویـد و با بـهانـه گیـری گردن این و آن نیاندازید. "

                                                                                                           ( مقام معظم رهبری / 14 خرداد 92 )

         

۱۱ نظر ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۲
فــ . الف