آهای ! ما مأمور به انجام وظیفه ایم ! نه نتیجه !
اینکه مثلا مادربزرگ آدم با چهارتا حرف شنیدن از این و آن ، خیال کند تهران را آقای شهردار گلستان کرده
و از همه بهتر همین است و یا حتی پدر بزرگ آدم بگوید چون حقوق بازنشسته های نظامی را یک روزی
سر و سامان داد حالا باید بیاید مملکت را هم سر و سامان بدهد ،
اینکه مثلا از در و همسایه بشنوی که دلایل سطحی و عامیانه شان برای رأی چقدر حرص در بیار است
یا حتی بفهمی که خیلی ها هنوز به سناریوی اشک و آشتی قانع اند ،
اینکه هی دلت بخواهد هرچه حجت عقلی و شرعی داری برای انتخاب اصلحت به مغز بقیه انتقال بدهی
اما برداشت های ابتدایی شان حاضر به پذیرش نباشند ،
این ها هیچ کدام به اندازه ی این درد آور و تلخ و نامردی نیست که ببینی دوستت ، هم کلاسی ات ،
دانشجو و قشر تحصیل کرده ی کشورت ، هنوز نمی داند باید دنبال چه بگردد !
هنوز تصمیم درست حسابی نگرفته برای کاری که می داند چقدر مهم است و دل خودش را فریب داده
به این جمله که مثلا همه شان مثل هم اند ؛
و تو هی خسته شوی از داد زدن که آهای ! ما مامور به انجام وظیفه ایم ! نه نتیجه !
این ها مکر شیطان است ، چون ناامیدی مکر شیطان است ،
در گفتمان انقلاب ، خمودی و بی تحرکی و بی تفاوتی نمی گنجد !
در گفتمان انقلاب ، زمستان و انتظار بهار و نداریم و نمی خواهیم راه ندارد ؛
در گفتمان انقلاب ، فصل بندی نیست ، همه ی گزاره ها یعنی حکم به بقای حُســن !
یعنی نشاط ، یعنی صراط ، نه عینک دودی ِ سیاه به چشم داشتن و فاکتور گیری معادلات شاخص..
شاخص در گفتمان انقلاب ، فرمان فرمانده است و به کارگیری عقل سلیم .
اتفاقا شاخص در گفتمان انقلاب آزاد سازی ظرفیت های فکر کردن است ، نه انکار کردن .
شاخص در زندگی اسلامی ، تفکر اسلامی ست ، اقتصاد اسلامی ست ، فرهنگ و سیاس بودن غربی
در محوریت آزادگی گم است ... ! شاخص اسلامی ، تدبـر متکی به منطق هم می طلبد ،
نه اتکا به کلید درهای دور و راه های دورتر ...
گفتمان انقلاب را اگر باور داشته باشیم ، باغ سبزهای مشتبه به غصبی بودن، دلمان را خوش نمی کند ...
ما صاحبان زمین آباد ایران اسلامی هستیم ، با خیش های بایــرزا نمی شود ریشه ی آرمان های خویش را
شخم زد.. ما به باران نزدیکــیم نه به خشکسالی اعتقادات انقلابی .
ما هنوز هم داریم ثمر درختی را برداشت می کنیم که خون شهیدان راه آزادگی به بارش نشاند ،
نه توهم و تکبر انتحار کنندگان وابسته به استکبار .
راه آزادی از اتوبان و پل و آشتی با دنیای دشوار بعضی ها نمی گذرد ،
کروکی راه آزادی روی پوسترهای تبلیغاتی آدم های مشکوک کشیده نشده ،
راه آزادی را باید از نوجوان های 13 ،14 ساله ای پرسید که روزی به اسم فدایی انقلاب و ولایت
معبر باز میکردند و سربند و پلاک شان ، شاهد بزرگی شان بود نه شعار و سیاست بازی ِ امروز کسانی که
که برای افتتاح طرح های کلان به دروغ و ریا پناه می برند ،
سفره ی مردم بی ادعا را رنگ و لعاب وعده و وعید پر نمی کند ، ما نان حـریّـتمان را می خوریم ،
نان درایــتمان را . ما به لقمه های بزرگ تر از دهان ، عادت نداریم ...
گفتمان انقلاب ، یعنی گفتمان ایمان .
ایمانمان را به هر قیمتی اجاره ندهیم ....
________________________________________________________