و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

آوارگی کوه و بیابانم آرزوست...!

شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۱، ۱۲:۰۱ ق.ظ

از اسفند 86 تا همین امشب که دی 91 باشد 

با عالم مجاز ، زندگی ام را به دونیمه تقسیم کردم ...

لابه لای آدم های شیشه ای پرسه زدم و بزرگ شدم .. درد کشیدم و لبخند زدم ..

گاهی که خود ِ دیروزهایم را یادم می رود ، میان مطالب و کامنت های وبلاگ اولی غرق می شوم و زیر و رویش می کنم..

چه کسانی که آمدند و رفتند .... و چه هویت ها که از خودم نوشخوار کردم و پس زدم ... تا رسیدم به اکنون.

آدم های مجازی مرا ساختند. همان نیمه ی دومم را که قرار بود جزء بماند و ولی افزون شد.. هربار بیشتر از قبل ..

هنوز هم بعد از این همه زندگی ، نمی دانم باید این دنیای مجهول الهویه ام را دوست داشته باشم یا نه ...

حالا عطای بلاگفا و مسدودسازی و قالب پرانی و فیلتر هایش را هم به لقایش بخشیدیم..

باشد که این جهالت تمام شود.

۹۱/۱۰/۲۳
فــ . الف