طراوت تکرار
چهارشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ
نام ما را ننویسید، بخوانید فقط
سر این سفره گدا را بنشانید فقط
آمدم در بزنم، در نزنم می میرم
من اگر در زدم این بار نرانید فقط
میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست
چند لحظه بغل سفره بمانید فقط
کم کنید از سر من شرّ خودم را، یعنی
فقط از دست گناهم برهانید... فقط
حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام
مادرم را به عزایم ننشانید فقط
صبح محشر به جهنم ببریدم اما
پیش انظار گنهکار نخوانید فقط
پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم
گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط
حقمان است ولی جان اباعبدالله
محضر فاطمه ما را نکشانید فقط
سمت آتش ببری یا نبری خود دانی
من دلم سوخته، گفتم که بدانید فقط
گر بنا نیست ببخشید، نبخشید اما
دست ما را به محرم برسانید فقط
علی اکبر لطیفیان
۹۲/۰۵/۰۲
سوادم نمی کشد
اما حس می کنم
طراوت تکرار
مطلب خوبی بود
چون حس میکنی باید تسلیم باشی .
تسلیمی که خوب است ... که طراوت دارد
اما بعضی ها می گویند" تکرار که طراوت ندارد " / روزمرگی و عادت کجا با طراوت است ؟
و شما می گویی ؛
در هر کاری "تکرار" فقط زمانی خوشایند و لذت بخش است که همراه با "قصد و رضا " باشد! باید مواظب بود که "تکرار"ِ پرستش "عادت" نشود که اگر بشود کسل کننده است و بی روح ؛ خسته ات می کند و آزارت می دهد.( دیده اید بعضی از این آخوندها ! را که توی نماز خوابشان می آید ؟ چون تکرار ترس از خدا ... باعث نمازشان می شود نه تکرار عشق به خدا ... که پر از هیجان و امید است)
دقت کرده اید ؟ اگر اعمال ما بدون نیت باشد ... باطل است .
کجای نماز ....تکرار را رنگ طراوت می زنی ؟ جایی که نیت می کنی ! تسلیم می شوی ! آرزو میکنی ! و وقتی رو به قبله ...دنبال رهایی از چیزهای جدیدی هستی .
هر اتفاق جدید ؛ رهایی جدید و نیت جدیدی می طلبد و اینگونه تکرار ِ پرستش با طراوت می شود ...