خواهرانه
دارم تلویزیون نگاه می کنم و حواسم از اطرافم پرت شده که بعد از چند دقیقه متوجه می شوم
اثری از امیرعلی نیست ..صداش می کنم و وقتی جوابی نمی شنوم معلوم است
که جایی در حال آتش سوزاندن است !
اولین نقطه ای که نگرانم می کند اتاق خودم است ، میروم میبینم از بسته ی کتاب ها بالا رفته
و هرچه روی میز آینه بوده را پخش زمین کرده.. یک مجسمه هم شکسته و خودش که چهره ی عصبی مرا می بیند
به گوشه ی اتاق می دود و صورت تپلش را لای دست های کوچکش می گیرد که مثلا دعوایش نکنم..
غرغرکنان وسایل را جمع می کنم و او هم کم کم نزدیکم می شود و شروع می کند
به مثلا حرف زدن... اما من جز واج های اَ و اِ چیز دیگری نمی فهمم از توجیهاتش !
سر مجسمه ی شکسته را می گیرم جلویش و می پرسم ببین چی شده ! کی اینطوری کرده اینو ؟ هان ؟
با چشم های گرد و مشکی اش در چشم هایم خیره می شود و با اعتماد به نفس کامل چند بار با غلظت ِحرف لام
تکرار می کند " علــی " که یعنی این بچه هیچ وقت " من " نمی گوید و همه ی متعلقات به خودش را
با اسمش نشان می دهد.. هم خنده ام می گیرد از جسارتش و هم نمی خواهم اخمم را فراموش کند
که در تربیتش تاثیر منفی بگذارد ، دستش را می گیرم و از اتاق بیرونش می کنم تا دسته گل دیگری به آب نداده
و خودم می ایستم به نماز ... رکعت آخرم که آمده پشت در و با کف دست می کوبد به آن ...
جوابش را که نمی دهم می رود عقب تر و شروع می کند به صدا زدنم..
یک طوری هی با ناز می گوید " آجـ ـی " و ج را به سختی تلفظ می کند که حین ذکر گفتن ،
دلم ضعف می رود برایش... چند دقیقه بعد که در را باز می کنم می بینم همان جا پشت در نشسته روی زمین
و مرا که می بیند با ذوق می پرد بغلم.. می آید داخل اتاق و انگار که برایش رویاست وقتی من خانه باشم
و اجازه داشته باشد دست به وسایلم بزند ...
روی نوک پنجه هایش بلند می شود و اشاره می کند به مجسمه ی شکسته و میز نامرتب ..
دوباره در چشم هایم زل می زند و می گوید " آجّــی ! علــی ! آآآآآآآآ.... "
و این قسمت دوم حرفش یعنی تمام آن شیطنت هایی که کرده ...
محکم فشارش می دهم در بغلم و سرم را می گذارم روی سینه اش که مثل همیشه صدای پر هیجان
قلب کوچکش آرامم کند.. چندبار می بوسمش و می گویم ..
عزیز دلم کاش ما هم بلد بودیم مثل تو انقدر دوست داشتنی اعتراف کنیم به اشتباهاتمان
و زود فراموش نکنیم آن چه را شکستیم ...
آدرس عوض میکنی یه ندا بده دختر
مبارکا باشه...
داداش کوچولو داشتنم نعمتیه ها