و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

اینکه مثلا مادربزرگ آدم با چهارتا حرف شنیدن از این و آن ، خیال کند تهران را آقای شهردار گلستان کرده 

و از همه بهتر همین است و یا حتی پدر بزرگ آدم بگوید چون حقوق بازنشسته های نظامی را یک روزی 

سر و سامان داد حالا باید بیاید مملکت را هم سر و سامان بدهد ،

اینکه مثلا از در و همسایه بشنوی که دلایل سطحی و عامیانه شان برای رأی چقدر حرص در بیار است

یا حتی بفهمی که خیلی ها هنوز به سناریوی اشک و آشتی قانع اند ،

اینکه هی دلت بخواهد هرچه حجت عقلی و شرعی داری برای انتخاب اصلحت به مغز بقیه انتقال بدهی

اما برداشت های ابتدایی شان حاضر به پذیرش نباشند ،

این ها هیچ کدام به اندازه ی این درد آور و تلخ و نامردی نیست که ببینی دوستت ، هم کلاسی ات ، 

دانشجو و  قشر تحصیل کرده ی کشورت ، هنوز نمی داند باید دنبال چه بگردد !

هنوز تصمیم درست حسابی نگرفته برای کاری که می داند چقدر مهم است و دل خودش را فریب داده

به این جمله که مثلا همه شان مثل هم اند ؛

و تو هی خسته شوی از داد زدن که آهای ! ما مامور به انجام وظیفه ایم ! نه نتیجه !

این ها مکر شیطان است ، چون ناامیدی مکر شیطان است ،

در گفتمان انقلاب ، خمودی و بی تحرکی و بی تفاوتی نمی گنجد !

در گفتمان انقلاب ، زمستان و انتظار بهار و نداریم و نمی خواهیم راه ندارد ؛

در گفتمان انقلاب ، فصل بندی نیست ، همه ی گزاره ها یعنی حکم به بقای حُســن !

یعنی نشاط ، یعنی صراط ، نه عینک دودی ِ سیاه به چشم داشتن و فاکتور گیری معادلات شاخص..

شاخص در گفتمان انقلاب ، فرمان فرمانده است و به کارگیری عقل سلیم . 

اتفاقا شاخص در گفتمان انقلاب آزاد سازی ظرفیت های فکر کردن است ، نه انکار کردن .

شاخص در زندگی اسلامی ، تفکر اسلامی ست ، اقتصاد اسلامی ست ، فرهنگ و سیاس بودن غربی 

در محوریت آزادگی گم است ... ! شاخص اسلامی ، تدبـر متکی به منطق هم می طلبد ، 

نه اتکا به کلید درهای دور و راه های دورتر ... 

گفتمان انقلاب را اگر باور داشته باشیم ، باغ سبزهای مشتبه به غصبی بودن، دلمان را خوش نمی کند ...

ما صاحبان زمین آباد ایران اسلامی هستیم ، با خیش های بایــرزا نمی شود ریشه ی آرمان های خویش را

شخم زد.. ما به باران نزدیکــیم نه به خشکسالی اعتقادات انقلابی .

ما هنوز هم داریم ثمر درختی را برداشت می کنیم که خون شهیدان راه آزادگی به بارش نشاند ،

نه توهم و تکبر انتحار کنندگان وابسته به استکبار . 

راه آزادی از اتوبان و پل و آشتی با دنیای دشوار بعضی ها نمی گذرد ،

کروکی راه آزادی روی پوسترهای تبلیغاتی آدم های مشکوک کشیده نشده ، 

راه آزادی را باید از نوجوان های 13 ،14 ساله ای پرسید که روزی به اسم فدایی انقلاب و ولایت 

معبر باز میکردند و سربند و پلاک شان ، شاهد بزرگی شان بود نه شعار و سیاست بازی ِ امروز کسانی که

که برای افتتاح طرح های کلان به دروغ و ریا پناه می برند ، 

سفره ی مردم بی ادعا را رنگ و لعاب وعده و وعید پر نمی کند ، ما نان حـریّـتمان را می خوریم ، 

نان درایــتمان را . ما به لقمه های بزرگ تر از دهان ، عادت نداریم ...

گفتمان انقلاب ، یعنی گفتمان ایمان . 

ایمانمان را به هر قیمتی اجاره ندهیم ....

________________________________________________________

۴ نظر ۲۰ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۰۶
فــ . الف

بعد از مناظره /

 

اصلا جلـیـلی رأی هم که نیاورد ، همین متفاوت بودنش پیش بقیه قشـنـگ است ... آدم را امیــدوار می کند ....

_________________________________________________________

 

پ.ن1 ) حرف های دشمن شاد کن  بعضی ها ... !

پ.ن2 ) حداد سخنگوی خوبی برای گفتمان انقلاب و مسیر جلیلی بود . خودش . بدون محافظه کاری .

پ.ن3 ) بچه که بودیم ، توی عروسی ها که نقل می ریختند بچه ها هول می کردند که

هر کدام بیشتر نقل و پول جمع کنند.. در مناظره ها که عامیانه ترین شکل معرفی کاندیداهاست ،

بعضی ها دنبال فرصت اند که همینطور بچگانه رأی جمع کنند ...

پ.ن4 ) غرضی با همه ی پدربزرگ گونه بودنش در مناظره ی سوم خوب حال می گرفت .

آدم خوشش می آمد ..  اما ما هم تا الان فکر می کردیم جلیلی ثابت قدم تر است ... 

حواسمان نبود مهندس چقدر پای مرغش یکی ست !! مثلا دولت تورم و امید !

پ.ن5 ) تصور کنید که مشایی تایید صلاحیت میشد ! .... فقط تصور کنید فضای مناظره را ...!

پ.ن6 ) عارف در برابر روحانی یک اصلاح طلب مؤدب است ،

 فقط این مهر خاتمی عجیب دلش را گرفته ! :)

پ.ن7 ) آخرش هم جواب رضایی را ندادند این 3 تا ! که اصلا چرا ائتلاف ؟!

پ.ن8 ) این را نگم گیر می کنه توی گلوم ! موش تو سوراخ نمی رفت.. جارو به دمش می بست...

پ.ن9 ) فقط حیف که حین مناظره پیش پدر گرام نبودم !! حیف ...

پ.ن10 ) کامنت " یک بنده خدا " ....

پ.ن11 )  دست مریزاد آقای خاص!    بخوانید +   و این را... +

۷ نظر ۱۸ خرداد ۹۲ ، ۰۱:۰۳
فــ . الف

سابقه اجرایی دکتر جلیلی

 

از همین سابقه­ی اجرایی وارد شبهات می­شوم. سابقه اجرایی آقای دکتر جلیلی چیست؟ ایشان سال 1364 وارد دانشگاه شده اند و بعد از چهار سال یعنی از سال 1368 تا 1380 دوازده سال در بازرسی وزارت خارجه و معاونت اروپا و آمریکا بودند. جالب است که  بدانید در دوره­ای که ایشان بازرسی وزارت خارجه را داشتند، 17 سفیر را که مشکلات مفاسد اقتصادی داشتند، ایشان برکنار کرد. ولی سروصدایی نداشت. همین دأبی که الآن دارید می­بینید و اعصاب دوستان همراه ایشان خرد می­شود که چرا شما اینها را نمی­گویید. بالاخره کمی هم تبلیغ بکنید.

بعد از آن ایشان در بیت مشغول کار شد و در معاونت بررسی های بیت رهبری مشغول فعالیت شد. در سال 83 یک بحثی دانشگاه مطرح شد که ایشان بیایند و رییس دانشکده علوم سیاسی بشوند. مقام معظم رهبری موافقت نکردند؛ یعنی طی صحبتهایی که با بیت شد، مسؤولین اجرایی فرمودند که آقا فرمودند ایشان بمانند. این بحث که ایشان گفته توانایی مدیریت اینجا(دانشکده) را ندارم اصلا وجود نداشته است. بنده خودم سال 83 شخصا با ایشان صحبت کردم ، فقط بحثشان این بود که اگر آقا بفرمایند نه، جواب من هم نه هست.   
پس ایشان از سال 80 تا 86  در دفتر بررسی های بیت بوده اند و بعد از آن به شورای عالی امنیت ملی آمدند.

تلقی که از شورای عالی وجود دارد این است که یک آقای جلیلی هست و یک دفعه از طرف خانم اشتون به ایشان زنگ می­زنند که الان جلسه هست و باید در جلسه شرکت کنند. در یک جمع نخبگانی از من سوال کردند که ‌آقای جلیلی به غیر از صحبت با خانم اشتون چه کار می­کند؟ گفتم که امنیت ملی دو شاخه دارد: داخلی و خارجی، ‌در امنیت ملی داخلی بحث­های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی تعریف می­شود و امنیت خارجی هم که الی ماشاالله موضوع دارد.

سوال می پرسند که آیا ایشان ورود هم می کنند؟ بلی یکی همین بحث پرونده سه هزار میلیاردی بود،یکی دیگر کنترل نرخ ارز و راه­اندازی مرکز مبادله ارزی بود که بازار را خواباند. ولی ویژگی ایشان این است که سراغ اینها نمی رود و اینها را تبیین نمی­کند و بعید هم هست که به سراغ اینها برود.

سوال: در بحث اجرایی آقای جلیلی، بحث کار ایشان در وزارت و بیت را مطرح کردید ولی نمی تواند یک حجت قاطع برای سنجش توان اجرایی ایشان بین مردم باشد، چرا که بلافاصله می گویند که ای بابا آقای X  که وزیر نفت بوده است، yفعال بوده است تایید نشده، ما چطور توجیه کنیم؟

خدمت شما عرض کردم، این که می فرمایید فلانی مدیر بوده است، اگر که شورای عالی امنیت ملی با تمام تشکیلاتش و اداره آن افراد و اداره امور کشور و مواجه شدن با این مشکلات توان اجرایی نیست، پس نمی دانم توان اجرایی چیست؟ ولی یک بار هم قانون اساسی را نگاه کنید. رئیس جمهور توان اجرایی را به آن معنایی که در چشم مردم است، نیاز ندارد. آن اصل قانونی (اصل 134) را به مردم معرفی کنید که مردم اشتباه فکر نکنند.

                                                   

                                                                                            

  اینجا ، کامل تر می خوانید    پرسش و پاسخ پیرامون " چرا جلیلی ؟! "

۸ نظر ۱۶ خرداد ۹۲ ، ۲۲:۲۴
فــ . الف

آقایان روحانی و عارف!

ما " مردم " هنوز هم آرزو داریم روزه ی مان را با صدای ایشان باز کنیم !!!

 

      

 

می دانید ! ما فقط یک کمی در مصداق های فرهنگی با هم مشکل داریم ...

و گرنه چه کسی گفته جدایی اصغر فرهادی از خط قرمزها بی فرهنگی ست ؟!

ما " مردم " می خواهیم دولت پایش را از زندگی شخصی مان بکشد بیرون 

و غـرب شیرجه بزند درون حساس ترین روابط ما . 

آقایان  اصلاح طلب 

پس به هدیه تهرانی و نیکی کریمی هم بسپارید مسئول اداره ی فرهنگ ایرانی اسلامی ما شوند !

جذابیت و تاثیر گذاری شان هم از خیلی ها بیشتر است .. حتی انقدر زیاد که گلشیفته ی دیگری خلق کنند !

تا وقتی از این عروس داماد های سینمایی داریم ، وقتی ژانر خیانت و کثافت هست ، چه نیازی به دخالت نظام ؟!

تا همین جا هم سانسورها کمر هنرمندان مان را شکسته ... اسلام اجباری دست شان را بسته ...

ما نیازمند دیدن حقیقت مطلب هستیم .. از جنس مستندات غیر تبلیغاتی شما ... !

ما را از این زمستان نجات دهید دیگر !! خسته شدیم ...

___________________________________

پ.ن1 ) فرهنگ را تعریف کنید و حوزه های آن را با رسم شکل توضیح دهید . (3نمره )

پ.ن2 ) " در عرصهى فرهنگ، اصول امام عبارت است از نفى فرهنگ اباحهگرى غربى؛ نفى جمود و تحجر و نفى ریاکارى در تمسک به دین؛ دفاع قاطع از اخلاق و احکام اسلام؛ مبارزه با ترویج فحشا و فساد در جامعه. "

 (بیانات مقام معظم رهبری/14خرداد 92)

پ.ن3 ) دکتر حداد عادل باید حداقل یک دوره وزیر فرهنگ و ارشاد بشه ...

۱۳ نظر ۱۵ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۶
فــ . الف

 " به گونـه ای حرف بزنیـد که اگر خرداد سال آینده نـوار حرفهای امـروز شما را پخـش کردند

                                              شرمنده نـشویـد و با بـهانـه گیـری گردن این و آن نیاندازید. "

                                                                                                           ( مقام معظم رهبری / 14 خرداد 92 )

         

۱۱ نظر ۱۴ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۲
فــ . الف

بــرداشت اول

 

1) حسن روحانی : باید مقداری شیوه‌ها و لحن و ادبیات‌مان عوض شود ،

در دنیای سیاست خارجی باید دنبال یارگیری باشیم. در شورای حکام 35 کشور وجود دارد که باید از بین آنها یارگیری کرد تا به اهداف‌مان برسیم ، اگر روزی این مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده بگیرم حتما این روند هسته ای را تغییر می دهم یعنی می‌توانیم استراتژی و شیوه بهتری را انتخاب کنیم که حقوق مسلم ما حفظ شود و در عین حال بتوانیم مشکلاتمان را با دنیا حل کنیم. درست است که فناوری هسته ای حق مسلم ماست، اما بسیاری از موضوعات دیگر هم حق مسلم ماست. از جمله اینکه تحریم نباشیم، هم حق مسلم ماست، اینکه فشاری بر ملت ایران نباشد هم حق مسلم ماست. زندگی توام با آرامش و رفاه هم حق مسلم ملت ماست. ما می خواهیم به همه این حق ها برسیم و نه فقط یک حق مسلم.

جدایی از جهان و کشیدن دیوار به دور کشور، امکان ناپذیر است. ما باید با یک تعامل سازنده بتوانیم کشور را از مشکلات کنونی نجات دهیم، کشور را می‌توان از بیکاری و گرانی نجات داد.

2) محمدرضا عارف : پیام ما به دنیا باید پیام صلح باشد و رئیس جمهوری بیاید که پیام صلح ملت ایران را به دنیا برساند؛ باید از دیپلماسی رسانه‌ای برای تقویت با دنیا کمک بگیریم ؛ غرب در موضوع هسته‌ای می‌خواهد ما را نمدمالی کند. آنها می‌خواهند قضیه را کش‌دار کنند. ما باید از موضع قدرت و با استفاده از دیپلمات‌ها و کارشناسان برجسته کشورمان از فرصت مذاکرات استفاده کرده و از حقوق هسته‌ای خود نیز دفاع کنیم.

3) محمدباقر قالیباف : ما یک بحث سیاست خارجی داریم و بحث دیگر دیپلماسی و دستگاه مرتبط با آن است. جایگاه رئیس دولت کجاست که بخواهد سیاست خارجی را تغییر دهد و در کجای قانون چنین اجازه‌ای داده شده است.

من می‌گویم که سیاست خارجی ما هرچه می‌خواهد باشد. ما یا می‌خواهیم تعامل کنیم یا می‌خواهیم مقاومت کنیم و یا می‌خواهیم مذاکره کنیم. البته ممکن است هر سه تای آن نیز باشد. ممکن است ما در یک سال مقاومت جانانه کنیم و یا در خاورمیانه دست به رقابت بزنیم.

4) محسن رضایی :  ما بجز اسرائیل نقاط تعامل فراوانی با کشورهای دیگر داریم ولی یک سری اختلاف نظرها هم داریم ما از اختلافات نظرمان که به سادگی عبور نمی کنیم اما به شکل افراطی و در حقیقت درگیری ها ما مسایل را نمی کشانیم سعی می کنیم با تعامل و گفتگو به یک نقطه ای برسیم اسم آن نقطه را من گذاشتم موازنه نسبی ما موازنه منفی را تجربه کردیم موازنه مثبت را تجربه کردیم من می خواهم در دوره خودم یک موازنه نسبی برقرار کنم موازنه نسبی به نظر من استراتژی و راهبرد جدیدی خواهد بود که ما را از این مسیر در حقیقت عبور خواهد داد.

5) غلامعلی حداد عادل : قدرت ما در سیاست خارجی در صداقت ما، منطق و عدالت خواهی ما است و ما با چنین اصولی اعلام می کنیم با هر کشوری که بخواهد مذاکرده کند آماده مذاکره هستیم. روزی با آمریکا سر میز مذاکره خواهم نشست که آمریکایی ها از انواع توطئه خود مایوس شوند.

6) علی اکبر ولایتی : می‌توان با یک دیپلماسی خوب به اهدافمان برسیم گفت: ما می‌توانیم هم فناوری صلح آمیز هسته‌ای را داشته باشم هم اینکه قطعنامه علیه ما صادر نشود، این امر شدنی است اما متاسفانه تدبیر لازم را برای حل این موضوع به کار نمی‌بریم.  سیاست ما آشتی با دنیا ست .

7) سعید جلیلی : دفاع از حق هسته‌ای دفاع از تمام حقوق ملت ما است و آنچه اهمیت دارد منطق جمهوری اسلامی است که تمام جهان آن را پذیرفته است. مبنای نگاه در سیاست خارجی باید این باشد که نقاط اشتراک و افتراق شناسایی شود؛ از همین نقاط اشتراک می‌توان به تعامل‌ها رسید و از نقاط افتراق نیز می‌توان جلوی تهدیدها را گرفت.

امروز نقاط فرصت بسیار بیشتر از نقاط تهدید است اما بایستی نقاط اشتراک با کشورها را به خوبی شناخت تا بتوان از آن نقاط بهره برد. چند کشور به دنبال این هستند که انحصار ایجاد کنند و پارادایم آنها بر جهان حاکم شود،

اگر ما این چند کشور را کنار بگذاریم در مواجهه با سایر کشورها فرصت‌های مطلوبی وجود دارد که می‌توانیم از آنها بهره‌ ببریم. همین ریشه‌های عمیق تاریخی فرصت‌های مناسبی را برای گسترش روابط با همسایه‌ها ایجاد می‌کند؛‌البته امروز برخی ظرفیت‌ها  دیگر نیز برای ما فرصت‌های مطلوبی ایجاد کرده است که دستگاه‌های مربوط از جمله وزارت امور خارجه باید این قابلیت را داشته باشند که منافع کشور را در این زمینه‌ها دنبال کنند.

8) سید محمد غرضی : من به نفع هیچ کس کنار نمی‌کشم من در این بزرگان چیزی نمی‌بینم چون می‌دانم همه در دولت‌هایشان دچار تورم می‌شوند

 

بــرداشت دوم 

 

1) امام خمینی (ره ) : 

محتوای این انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامی و اخلاق انسانی و تربیت انسان‌ها بر موازین انسانیت بوده است.

معنا ندارد که دولت اسلامی ایران با دولتی که هیچ اعتقاد به اسلام و به اخلاق بشریت ندارد،

سر میز اصلاح بنشیند.

اصول سیاست خارجی؛ می‌تواند چهارچوب رفتاری لازم را به کارگزاران نظام اسلامی ارایه دهد و پایبندی به این اصول، وجه تمایز دولت اسلامی از دیگر دولت‌هاست. در واقع دولت اسلامی بر پایه مبانی و با اصول مشخص برای رسیدن به اهداف خاص تلاش می‌کند.

ما باید با شدت هر چه بیشتر انقلاب خود را به جهان صادر کنیم و این طرز فکر را که قادر به صدور انقلاب نیستیم، کنار بگذاریم، زیرا اسلام بین کشورهای اسلامی تمایز قایل نیست. ما حامی تمام محرومان هستیم. همه ابر قدرت‌ها و همه قدرت‌ها برای از بین بردن ما برخاسته‌اند. اگر ما در محیط محدودی باقی بمانیم، قطعاً با شکست رو به رو می‌شویم.

 

2 ) مقام معظم رهبری : 

در زمینه‌ى مسائل سیاست خارجى، گذشته از حوادث و تحولاتى که چه در جهان - در عرصه‌ى عمومى عالم - چه در منطقه - حول و حوش ما - رخ داده، که البته آنها در جاى خود احتیاج به حرف، فکر و نگاه نوبه‌نو و لحظه‌به‌لحظه دارد، اصول سیاست خارجى ما همان اصول همیشگى است و هیچ تفاوت و تغییرى در مبانى و اهداف کلى و راهبردى سیاست خارجى ما وجود ندارد. ما همان هدفى را که از اول انقلاب تا امروز در امر سیاست خارجى دنبال کرده‌ایم، الان هم دنبال همان هدفیم. البته ظرفیتهاى دیپلماسى ما به‌طور طبیعى تقویت مى‌شود؛ تجربه، پختگى، کارآزمودگى بیشتر مى‌شود؛ راههاى نو و اهداف تاکتیکى نو پیدا مى‌کنیم و بر اساس آن، ابزارهایى را یا پیدا مى‌کنیم یا خلق مى‌کنیم و عمل مى‌کنیم؛ در این تردیدى نیست؛ ایستایى وجود ندارد؛ لکن اهداف راهبردى و قواره‌ى کلى سیاست خارجى امروز ما که بیست و پنج سال از انقلاب گذشته است، با ساعت اول انقلاب هیچ تفاوتى نکرده؛ این، آن نکته‌ى اساسى و اصلى است که در ذهن همه‌ى کارگزاران سیاست خارجى ما بایستى وجود داشته باشد.

ما همچنان که نظام سلطه را در درون کشورمان با انقلاب به‌هم زدیم، نظام ارباب - رعیتى سیاسى و اجتماعى را به‌هم زدیم، دید ما در مسائل جهانى هم همین است؛ ما با نظام ارباب - رعیتى در سطح جهان مخالفیم؛ ما با نظام سلطه مخالفیم. اساس سیاست خارجى ما این است که ما این ایده‌ى مخالفت با سلطه‌گرى و سلطه‌پذیرى را، به‌عنوان یک ستون مستحکم، در فضاى سیاست بین‌المللى در سطح دولتها و ملتها استقرار دهیم. امروز یکجانبه‌گرایى و انحصار ابرقدرتى امریکا مطرح و تکرار مى‌شود، که البته موضوع کاملاً منفى‌یى است؛ اما اگر یکجانبه‌گرایى نباشد و ابرقدرتى هم منحصر به امریکا نباشد - مثل آن‌روزى که امریکا و شوروى ابرقدرت بودندباز هم با نظام سلطه مخالفیم. ما آن‌روز هم مخالف بودیم، امروز هم مخالفیم؛ این سیاست جمهورى اسلامى است. ما روابط ناشى و برآمده‌ى از نظام سلطه در سیاست بین‌المللى را رد مى‌کنیم؛ قبول نداریم. خودمان هم در هویت و شخصیت جمهورى اسلامى مانع مى‌شویم از این‌که وارد نظام سلطه شویم و اجازه دهیم که بر ما سلطه‌یى به‌وجود بیاید یا خود ما بخواهیم سلطه‌گرى کنیم. ما این فکر را در دنیا ترویج و منعکس مى‌کنیم و بر اساس آن کار مى‌کنیم؛ این اساس سیاست ماست.

باید تلاش کنیم تا مؤلفه‌هاى قدرت خودمان را بشناسیم و در بسیارى از مسائل جهانى، موضع اساسى جمهورى اسلامى را به عنوان یک موضع تهاجمى اتخاذ کنیم.

ما در صحنه‌ى سیاست خارجى نیازهایى داریم که این نیازها به هیچ‌وجه قابل اغماض نیست. من بارها - یعنى از زمان ریاست‌جمهورى - این مسأله را دائماً به وزارت‌خارجه گفته‌ام و تکرار کرده‌ام که ما باید در ارتباطات دوجانبه، ارتباطات منطقه‌یى و در مجامع جهانى حضور فعال داشته باشیم و نباید هیچ مجمع جهانى را که در آن عضو هستیم، دست کم بگیریم. این‌که ما مأیوس بشویم و بگوییم فایده‌یى ندارد، گوش نمى‌کنند؛ غلط است. همه چیز فایده دارد؛ همه‌ى تلاشها فایده دارد.

 _____________________________________________________

پ.ن1 ) باراک اوباما :  مردم ایران هم می توانند از مزایای اقتصاد آزاد و روابط با کشورهای دیگر جهان بهره مند شوند و هم می توانند در انزوای بیشتر فروروند. « به خاطر مردم ایران و جهان، رهبران ایران راه بهتر را انتخاب کنند»

پ.ن2) مقام معظم رهبری : دشمن، سیاسى و سیاستمدار است؛ مغزِ طراحِ سیاسى دارد، فکر مى‌کنند که چه‌کار باید بکند. یکى از طراحی ها این است که حرف آخر را اول نزنند؛ آرام‌ آرام و بتدریج طلبکارى ایجاد کنند و طرف مقابل را وادار به عقب‌نشینى کنند. به مجردى که عقب‌نشینى کردید، طلبکارى دیگرى شروع خواهد شد.  حالا بعضیها مى‌گویند چیزى بدهیم، یک چیزى بگیریم! بدهیمش درست است، بگیریمش درست نیست؛ هیچى نخواهند داد.

پ.ن3 ) پدر شهید احمدی روشن : آنها که مردم ایران را ذلیل و خوار کردند حالا می‌خواهند چه کنند؟! مگر آن موقع چه گلی به سر مردم زدند که حالا می‌خواهند بزنند؟! شما کجا شهید دادید؟! کدام شهدای هسته‌ای در زمان شما به شهادت رسیدند؟! اینها اصلا لیاقت این را نداشتند که شهید بدهند..

پ.ن4 ) اینجا را بخوانید +   ، اینجا را ببینید +

۲ نظر ۱۳ خرداد ۹۲ ، ۲۱:۲۶
فــ . الف

کانـدیــداهـای محـتـرم و متـخـصـص ،

       لطـفـا نـظـر خـود را در یـک جمـله نسـبـت به تــصویــر زیـر بـیـان کنیـد ؛

    

              

۸ نظر ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۲۳:۴۵
فــ . الف

همین که تو هستی و من می توانم بعداز ظهری از طبقه ی سوم ساختمان روبه رویی  بکشانمت توی محوطه ،

برایت زیر درخت ، توی آن فضای سیزده بدر حیاط خوابگاه جا مشخص کنم و بگویم بنشین کنارم تا درس بخوانم ،

تو با تعجب نگاهم کنی و من با شیطنت هایم اخم تو را بخرم ،

بعد با هم بستنی مزخرف لواشکی بخوریم و هی به طعم گندش بخندیم ... 

همین که تو زیر آن باران تند و عجول ِ بعد از ظهر مرا بین دستانت بگیری و دعا بخوانی ، 

بعد ما با هم موش آبکشیده شویم و حتا مثل دیوانه ها زیر باران جیغ بکشیم و سوت بزنیم ...

حتا اگر عاقبتش عطسه و آبریزش الان باشد !

همین که تو انقدر مظلومانه نگران منی و احساس مسئولیتت نمی گذارد بی خیال ِ بی خیالی هایم شوی ...

همین که تو تا صبح بالای سر من می مانی تا درس بخوانم و من مثل بچه های حرف گوش کن ،

رام ِ نگاه های محبت آمیزت می شوم و کتاب ناامید کننده ی کلامم را دیکتاتورانه به خورد مغزم می دهم ،

همین که تو هستی و این شب های تکرار نشدنی ِ جوانی را همراهی ام می کنی ،

همین که من هستم و می توانم دوستت داشته باشم ،

می توانم از نگاه کردن به عکس های مسخره ی دو نفره مان ریسه بروم ،

تو هی از خواندن ِ چندباره ی اس ام اس های خودت به من لذت ببری و اصلا خیلی وقت ها یادم برود از عمد 

اصرار دارم با تو بخندم تا دیگر هیچ وقت آن صحنه ی فرو ریختنم توی بغلت تکرار نشود ، 

همین که من از ته کشیدن این لحظه های خوب بیم دارم و هراسان ِ یک فاصله ی تلخ دیگر هستم ...

همین که تو هستی . همین که این وقت های فیروزه ای هست ، 

من باید داد بزنـم :

                        گاه ، دوستــی از عشـق هم بــالاتــر اســت ...

____________________________

+ برای  "پــری سـان "

+ و به لبخندی دلخوش . 

۱۱ نظر ۰۸ خرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۷
فــ . الف

خاطرم نیست کدام شب طوفانی بود که میخواستم آرامم کند ، زلزله آمده بود یا نیامده بود ؟

بارانی شده بود هوا یا نشده بود ؟ دل سُکنایش را به مقصد بی قراری ترک کرده بود ، 

همه خواب بودند ، از آن نیمه شب هایی که با ماه قهر می کردم و خیره می شدم

به آبی ترین قسمت پرده ی حریر ...

از آن شب هایی که من یادم نمی آید چه مرگم بود دقیقا ! دقیقا کدام نقطه ی دلم فلج شده بود که

می خواستم هر چه سلول ِ احساس هست را هول بدهم سمت دستانم ... 

اول داشتم نازش را می کشیدم که هوایم را داشته باشد ،داشتم در ِ گوشش ورد می خواندم ،

گرفتمش در آغوش انگشت هایم ، سفت ، محکم ، آنطور که نفس نمی توانست بکشد ..

حرف داشتم با دانه دانه ی وجودش ، چشمانم را بستم ، یادم نمانده چه قدر گفتم و شنید

و گفت و نشنیدم ... اما دیگر ساکت شده بود ، نزدیکش کردم به صورتم ، عطر نعنایی گرفته بود که

مثل آب روی آتش درد را می خواباند ، دلم به حالش سوخت ، مشتم را آرام آرام باز کردم و

دانه دانه اش از لای انگشتانم افتاد...  از آن بالای تخت ، صدتا یاقوت آبی سقوط میکردند روی سرامیک ها ...

صدای بالا پایین پریدنشان در گوشم پیچیده بود ، دستم هنوز خیس ِ اشک هایش بود .

توی همان تاریکی چشمانم را خیره کرده بودم روی زمین تا همه شان را پیدا کنم 

تسبیحی که رفیق داده بودم  برای چندمین بار در فشار دستم پاره شده بود 

و من عاجزانه نمی توانستم نجاتش دهم.. 

یک آدمی را تصور کنید که با کلی لیست موارد مورد نیاز ، راهی می شود و دلش به همان پیش بینی های

درست حسابی اش خوش است ، بعد ، دقیقا بعد ! که رسیده به میانه ی راه ، حالیش می شود 

پاک اشتباه کرده در شکل بند و بساطی که تا حالا داشته به دوش می کشیده شان ، کلی هم از جانش کاهیده

در این بارکشی ... وقتی هم می فهمد چه گندی زده یک هو ته دلش خالی می شود و می بیند چطور دانه دانه ی 

تسبیح ِ داشته هایش را دارد از کف می دهد . به همین تلخی .

حالا یکی ، یکی باید فـانــوس به دست بیاید در این تـاریـکی ، دانه های گم شده را پیدا کند ...

________________________________________

پ.ن1 ) هُــوَ الَّذی یُصـلّـی عـلَیـکُم و مـلائکته لِیُـخرجَکـم مِـن الظّلـمات ِ إلی النّــور

            و کان بالـمـؤمنیـن رحیـماً

                 الأحزاب/ 43

 به آنکه غیر از مؤمنیــن هم هســت رحــمی می کـنـی ؟

پ.ن2 ) در جواب پ.ن1 : أفلا تـبـصـرون ؟! مسیحی باید که کــوری را شفــا دهــد ! 

پ.ن3 ) اما خدا نیاورد آن روز را که آه .... / گیرد دلی بهــانه ی پاییــز در بهــار ...

پ.ن4 ) من موجود مضحکی می شوم وقتی میخواهم آدم باشم و نمی توانم !

 

                   

۷ نظر ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۲۲
فــ . الف

کلـماتی بفرست

که خلاصم کند از دلتنگی

که منــوّر بزند در روحم.

..

مین خنـثا شده را

                 هیچ امـیـدی به عوض کردن این منظــره نیسـت

..

کلماتی بفرسـت

که به اندازه خمـپـاره تکانم بدهد

که به مـوج تو دچــارم بکند

که شهـیـد تو شوم.      

 

                سید علی میرافضلی

_______________________________________

پ.ن 1) +

پ.ن2 ) حس می کنم نبض ِ صدایم نمی زند ، درگیر ِ این سکوت ِ سراسر حواشی ام ...

۶ نظر ۰۶ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۴
فــ . الف