و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۰ ثبت شده است

بی تو

آنقدر زیر این زمستان ِ باعجله می مانم

تا آدم برفی ِ  فصل عاشقی شوم..

بی تو

آسمان، پاییزی هم که باشد

تمام ابرها تکه تکه می شوند و

می بارند بر سر ِ تنـ ـهایــی ام..

بی تو

قلب من زمستان ِ همّــیشگی ـست . . .

باور کن!

...................

.......

..

زیرنویس/ گه گاه نــگــ ـاه من ایــنـجـــا به روز می شود..

۱۸ آبان ۹۰ ، ۰۰:۳۳
فــ . الف

ابراهیمعلیه السلام اسماعیلش را بر دامان احساسش گذاشت و رفت تا آن قله ای که ایمان را تنها یک

ثانیه مهلت بود... تسلیم یا تسلای نفس ِ دنیایی... و فاصله ی این دو از جرعه ای توکل بود..

 تا لحظه ای خودباختگی و ناامیدی...

می دانی؟ اسماعیلعلیه السلام سراب ندید.. دریایی از عشق را با معصومیت چشمانش چشید و

 سیراب ِ لطف الهی گشت..

و آنگاه که پدر، پسر را به قربانگاه می بَرد، ابلیس را امانی نیست

از فریب کاری های بی رنگش نزد این دو..

ابراهیم گلوی فرزند را نشانه می گیرد..: می بینی خدا؟ این دنیای من است!

قبلا هم آیا گفته بودم تمام دنیایم ارزانی ِ رضای توست؟

ابلیس، آسمان ِ مکرهایش را به ریسمان احساس ِ ابراهیم می بافد...

ابراهیم اما نفس ِ سرکش را مقابل حجله ی ایمانش سر می بُرد..

فرزند، لبخند می زند..؛ : قربانی ات قبول می شود پدر..!

ابراهیم بغض ِ نگاهش را بر چشمان پسر می شکند.. آسمان زمزمه می کند..

 نذر تو نیاز تو بود ای ابراهیم!

آنسان که آتش  بر تو گلستان شد.. رستگاری نیز در خشنودی خداوند از باطن نیتت

 سرچشمه خواهد گرفت..

پسر، بار دیگر بر آغوش پدرش بخشیده می شود..

 ابراهیم بر گرد کعبه ی تقوایش سجده ی شکر را هجی می کند..

.. پدر گلوی فرزند را اشاره رفته است... آسمان شرم می کند از خلوص دستهای او..

پدر اشک می ریزد... زانوان پدر ناله می کنند... پدر دست به کمر نمی برد.. کمر پدر توان خود را پای

دستهای عمو داده است.. اما عشق خود را... عشق پدر جاریست در گلوی شش ماهه..

عشق پدر خاطرخواهی دنی یا را به تمسخر گرفته است..

ابراهیم نفسش را به قربانگاه الهی برد.. و حسینعلیه السلام عبودیت ِ حقیقی را به طواف ِ عاشوراییان

گذاشت تا هستی معنای "زیبایی" را در عطش ِ خیمه ها بیابد..

قربانی ات را آماده کن.. عید ِ مسلمانی است.. تسلیم ِ چه می شوی؟ عشق ِ یگانه معبود یا ...

نه. بیا هر چه غیر از او مانده بر جان ِ زندگی هامان را در قربانگاه ِ تقوا به اتمام برسانیم..

این آسمان ِ سراسر مهربانی اش، نیاز ابراهیم می طلبد..

 و یک دل حسینی که بگذری از آستان ِ ابلیس آلود..

کعبه ی لطفش در انتظار تبرک ِ ایمان های عاشوراییست..

و این صحنه ی قربانی تا انتهای هستی جاری..

عیدت مبارک.

۲۲ نظر ۱۶ آبان ۹۰ ، ۰۱:۲۶
فــ . الف

                          ...........................................................................................

     لحظه های دیدنِ تو بهترین دقایقم

     گرچه ناتوانم از بیان ولی بدان

       سفت و سخت عاشقم..!

 

...........

................

زیرنویس/  شیرین.. مضطرب.. بی حواس.. کند.. بی قراراند لحظه های انتظار دیدارت!

بعدن نویس/حاشیه/ من و رفیق و " آقا " !!

۱۰ آبان ۹۰ ، ۲۲:۵۸
فــ . الف
سخت ترین سوال ریاضی کنکور سراسری سال ۱۳۹۱:

- تعداد دانشجویان دانشگاه الزهراس  بیشتر هستند یا "گربه های" مقیم آنجا؟

الف) گربه ها/در تمام فصول سال

ب) گربه ها/اواخر فصل بهار تا اوایل پاییز

ج) هنوز طرح تفکیک نژادی صورت نگرفته است

د) علم آموزی "دختر" و "گربه" نداره!

....

ریزنویس:/ وال لا!!

۱۸ نظر ۰۹ آبان ۹۰ ، ۰۱:۰۹
فــ . الف