و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

۳ مطلب در مهر ۱۳۹۳ ثبت شده است

پنج شش سالم که بود بابا رفت مکه. وقتی برگشت از این دوربین های مستطیلی قرمز آورد که می گرفتیم جلوی چشم و از توی سوراخ کوچکش عکس های مکه و مدینه را می دیدیم. یک دکمه ای داشت که هر چه بیشتر فشارش می دادیم، عکس ها تندتر رد می شد و مایی که تجربه ی سفر نداشتیم خیال می کردیم خودمان همه ی آن مناظر را می رویم و برمی گردیم. آن وقت ها التماس مامان را می کردم تا دوربین را بدهد دست خودم و هرچقدر دلم میخواهد غرق صحنه هایش شوم. همه ی لذت بردنم مال همان صدای تَقّی بود که موقع آمدن عکس بعدی شنیده می شد و ذوقم را تازه می کرد. این روزها خدا دستش را نگه داشته روی دکمه ی زندگی . هنوز شیرینی اتفاق پیش آمده نوک زبانمان است که تند تند تصویر را عوض می کند. مثل خواب های رنگی همه چیز باور نکردنی و به سرعت می گذرد. یک دست آینه و قرآن گذاشته اند وسط و فقط آدم ها جایشان را به هم می دهند و عکس می گیرند. تماشای خوشبختی شان از هر جایی که ایستاده باشم لذت بخش است. خوشبختی خواهرکانی که شبانه روزهای مدیدی با هم خندیدیم و خواستیم و بغض کردیم... الحمدلله علی کلّ حال /

______________________________________________

پ.ن) من آن نی ام که حلال از حرام نشناسم

شراب با تو حلال است و

آب بی تو حرام...

سعدی

۱۵ نظر ۲۹ مهر ۹۳ ، ۱۴:۳۰
فــ . الف

خداوند به ابراهیم علیه السلام امر فرمود که به جاى اسماعیل قوچ را ذبح نماید، ابراهیم تمنّا نمود که فرزند خویش را به دست خویش ذبح کند و امر به ذبح قوچ از او برداشته شود تا بر دل او همان حالتی وارد شود که بر دل پدر فرزند عزیز از دست داده وارد می شود، تا بدین طریق استحقاق بالاترین درجات اهل ثواب بر مصایب را بیابد.

خداوند به او وحى کرد: ای ابراهیم! کدام یک از مخلوقات من نزد تو محبوب تر است؟ او پاسخ داد: خدایا! خلقى نیافریده‌اى که نزد من محبوب‌تر از نبىّ تو محمد صلّى اللّه علیه و آله باشد.

وحى فرمود: آیا او نزد تو محبوب‌تر است یا جان تو؟ عرض کرد: او محبوب‌تر است.

وحى فرمود: فرزند او محبوب‌تر است یا فرزند تو؟ گفت: فرزند او!

خداوند پرسید: آیا ذبح فرزند او به دست دشمنانش بر قلب تو دردناک‌تر است یا ذبح فرزندت در طاعت من! پاسخ داد: ذبح فرزند او به دست دشمنانش دردناک‌تر است.

وحى فرمود: اى ابراهیم! همانا گروهى که گمان مى‌کنند، امت محمدند، فرزند او را پس از او به ظلم و دشمنى مى‌کشند، چنانچه قوچ را سر می برند و به خاطر این عمل مستوجب غضب من خواهند شد. در این هنگام ابراهیم شیون سر داد و قلبش به درد آمد و گریست . خداوند فرمود: اى ابراهیم! جزع بر حسین را به جاى جزع تو بر فرزندت اسماعیل، اگر او را مى‌کشتى، جایگزین کردم و تو را بدین سبب شایستۀ بالاترین درجات اهل ثواب بر مصایب قرار دادم.

پس این معناى قول خداوند است که: «او را به ذبحى بزرگ باز خریدیم» و هیچ دگرگونی و نیرویی نیست، جز از سوی خداوند والا و بزرگ.

                                   

« عیون اخبار الرضا(ع) »

                                            " و فدیناهُ بذبحٍ عظیـــم . و تَــرکنا علیه فـی الآخِــریـن "

                                                                                                            صافات/107

 

                             

___________________________________________________

پ.ن1 ) نشسته حضرت طوفان نوح در جانم !  سعید شاد

پ.ن2 ) فواره وار، سربه هوایی و  سربه زیر/ چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر   

                ماهی تویی و آب من و تنگ روزگار/ من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر    فاضل نظری

پ.ن3 ) بشنوید+

۱۰ نظر ۱۲ مهر ۹۳ ، ۲۲:۳۷
فــ . الف

مامان گفت نه . از آن هایی که خیلی معلوم است قبلش سر درد گرفته ، با خودش حرص خورده ، بعد افتاده روی دنده ی یک کلامی.

بابا فقط یک پیام فرستاد و نوشت : شرمنده ...

و من به اندازه ی 1 ساعت، ذوق کربلا رفتن داشتم .

همین .

۰۲ مهر ۹۳ ، ۰۰:۱۵
فــ . الف