آب و رنگـ
آدم باید یک وقتی که ظرف دلش از همه چیز خالی می شود
برود سراغ جعبه رنگ های زمان کودکی و دستی بکشد بر صحنه های مختلف زندگی اش
یک پنجره را سبز کند ... یک لبخند را قرمز کند ... یک صدا را آبی ... یک امید را صورتی ...
باید آینه اش را پر از گل های ریز بنفش و زرد کند ..
بعد نگاهش را که می افتد درون آن از انعکاس های خاکستری نجات دهد و
چشم هایش سفید باشند ... سفید ِ سفید ...
آدم باید برای بعضی وقت ها که کور رنگی می گیرند ثانیه هایش ، نقاشی بلد باشد ...
یک دریا بکشد پر از ماهی های خوشگل ِ خوشبختی ...
یک آسمان ِ آرام ِ آرامش ...
و نخ بادبادک ِ رنگ وارنگی را در باد ، روی ساحل ، بسپرد به دست کودکی پر از نشاط ...
_________________________________________
پ.ن1 ) کودک درونم ، دلش دامن گل گلی چین دار قرمزی می خواهد که از چرخیدن با آن سیر نشود ... :)
پ.ن2 ) من برای او که خواست ، اما نتوانست ، دعا می کنم .. ! سیدعلی صالحی
شاید این روزها سخت باشد اما بعد هر سختی خوشی و زیبایست.
دست نوشته پر از احساس و دلتنگی و خستی بود. منو به فکر فرو برد.
خیلی زیبا بود. اگر نوشته هایی با این محتوا دارید حتما منتشر کنید.