و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

اعتراف می کنم، پس هستم

دوشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۵۲ ب.ظ

اعتراف می کنم که بارها وارد مدیریت بیان شده ام، موس را برده ام سمت راست، گزینه ی انتشار را زده ام و ساعت ها توی صفحه ی سفید ارسال مطلب جدید، مانده ام.

بارها توی گوش کلمات زده ام تا سر به راه شوند، اما سر آخر وسط بیرون پریدن حروف از گلویشان، یکی مان عقب نشسته و اوضاع تغییری نکرده است...  بارها دلم می خواسته از زندگی بنویسم، از رنگ و روی لعاب دار تازه اش، از این خانه ای که هر گوشه اش رازی دارد. از او. از خودم... از خودم که هنوز با ورژن جدید من گرم نگرفته و یخ بین مان آب نشده است. هنوز شک دارم که خودم باشم... هنوز وقتی توی آینه نگاهمان به هم می افتد مثل دو تا غریبه ی توی اتوبوس که به نظر چهره شان برای هم آشنا آمده با رودربایستی هم را دید می زنیم. می ترسم تمام تصورم از این من، خیالی باشد و یکهو صدای جیرینگ شکستنش را بشنوم. دلم می خواهد از این چیزها بنویسم اما تقلا می کنم برای پیشه کردن تقوا و قورت دادن سوژه های گل منگلی شخصی. 

اعتراف می کنم که هر روز صبح، با کلمات بیدار می شوم، چند تایشان را لای لقمه ی نان و پنیری که برای  او می گیرم جا می گذارم، بعد همین طور که دارند دور سرم ورجه وورجه می کنند با دست پس شان می زنم . هر کدام به یک کنجی از خانه پرت می شوند و تا ظهر رو ترش می کنند از من... کلمات سراغم می آیند اما به جای آنکه دل به دلشان بدهم، یک روز وسط پیاز و گوشت چرخ کرده تقت شان می دهم ، یک روز چاشنی خورش می شوند و قیمه قیمه شان می کنم اما دل به دلشان نمی دهم که ببینم حرف حسابشان چیست...

من حرف حساب کلمات را گم کرده ام. دردشان آمده از من ... دنبال راه فرار می گردند و هر روز چند تایشان از پنجره ی کوچک آشپزخانه و هواکش ها به بیرون می گریزند اما من هنوز یکی دو مشت از آنها را توی شیشه ای دربسته وسط ادویه جات و دمنوش های گیاهی پنهان کرده ام برای روز مبادا. شاید بتوان وقتی دیگر، با همین مقدار، طعم جدیدی بار گذاشت !

۹۵/۰۱/۱۶
فــ . الف

نظرات  (۷)

۱۶ فروردين ۹۵ ، ۱۵:۵۹ پلڪــــ شیشـہ اے
لبخند. نوشته هات دوست داشتنی اند. گل منگلی هایشان هم.
پاسخ:
ممنونت. :)
سلام
منم دقیقا همین اعتراف ها رو میکنم. البته نمیتونم به این قشنگی بنویسم.
تقوا خوب است. مخصوصا در این زمینه. تقوا سخت است مخصوصا در این زمینه. ینی همین ننوشتن از سوژه های گل منگلی شخصی. اونم تو این روزگاری که همه، حتی کسایی که شاید خیلی هم زندگی شاد و خوبی ندارن مدام تو شبکه های اجتماعی با انتشار یه عکس، یه بیت شعر، یه جمله یا مینی مال  و... می خوان نشون بدن خیلی خوشبختن. بعضی هاشون میخوان خوشبختی شون رو به رخ بکشن بعضی ها هم الکی فانتزی هاشون رو به جای خاطراتشون جا میزنن تا کمبود هاشون رو پنهان کنن. دیگه بگذریم از حجم وبلاگهایی که کلا سر تا پاش روز نوشت های شخصی زن و شوهریه که یادمه وقتی مجرد بودیم با چه حسرتی می خوندیمشون و دلمون میسوخت. همون موقع ها به خودم قول دادم اگه ازدواج کردم هیچوقت همچین وبلاگی نسازم.همینم که الان وبلاگامون به این روز در اومدن شاید علتش همینه. سوزه های نوشتن مون فعلا فقط همین چیزاست که نمیخواییم بنویسیم. این میشه که ماه به ماه به روز نمیشه.
دم شما هم گرم رفیق.
پاسخ:
سلام. آفرین . خوب گفتی.

هو العلیم

سلام

چشممون خشک شد به این صفحه از بس ننوشتید....

خوشحالمان کردید در این بعد از ظهر بهاری!

خدا شادتون کنه!!!!

خخخ

سلام 
از اینکه راه را پیدا کرده ای و در جاده زندگی افتادی خرسندم و برایتان و برای دوستانتان آرزوی قشنگیها را دارم . راهی که در پیش داری چهارفصل است و پر از پیچ و خم! و در "حاشیه" برخی از این پیچ و خم ها مناظری است که هشدار می دهد و آماده مان می کند برای مشقات ادامه راه. این مناظر را که به تماشا نشستی داستانها دارد که تو خوب می نویسی شان . 
خرم باشی و سرزنده مانند بنفشه های صبحگاهی. 
پاسخ:
سلام. ممنونم از مهربونیت.
من فکر می کنم مسئله سر نوشتن یا ننوشتن از روزمرگی ها نیست، مسئله سر خوب نوشتن یا بد نوشتن است. حالا اینکه اکثریت بد می نویسند دلیل نمی شود، دیگرانی که خوب می نویسند هم بگذارند کنار. اکثریت بد می نویسند چون اکثریت در همین مورد می نویسند حالا اگر قرار بود درباره ی مثلا دین با فلسفه یا... بنویسند هم همین قدر بد می نوشتند.
خلاصه آنهایی که خوب می نویسند، خلاقانه می نویسند آدم می تواند چهارتا چیز هم ازشان یاد بگیرد به همین اندازه برای خودشان هم مفید است.
برای همین ها معتقدم مسئله سر نوشتن با ننوشتن درباره ی گلهای قالی نیست. مسئله سر چطور نوشتن درباره ی گلهای قالی است.
بدبخت کلمات که گیر ما می افتند ...
پاسخ:
اوهوم..
۱۷ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۱۵ محدثه سادات
چراغ چشم هایت را برایم پست کن دیگر :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی