این نگاه؟....
جمعه, ۲ بهمن ۱۳۸۸، ۰۲:۵۸ ق.ظ
تاریخ: یک چهارشنبه شب تلخ دیگر...
من- پشت در اتاق تو-
تو: صدای ناله ی نفس هایت نمی آید...
من- چشم انتظار شنیدن خستگی هایت-
تو: آرام تر از همیشه....
نگاهم به در... به آسمان... پرده کنار نمی رود... "بــــــــــاران" می گیرد...
همه هستند- صدایت می کنم...
"عکـست" پوزخندم می زند!...
و من هنوز نمی دانم این نگاه چه می گوید...
...
راستی! سنگ خانه ات را دوست داری...؟
۸۸/۱۱/۰۲