و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

زیر بار غم تو داشت کسی له می شد...

پنجشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۱۸ ق.ظ

می توانم به متن های نوشته نشده فکر کنم، به قول های داده و نداده و کارهای تلمبار روی هم که در تمام زندگی دنبال فرصتی بودم برای برنامه ریزی و انجامشان. به کتاب های بسیاری که منتظر من اند. به کلاس های خوب و چله نشینی ها و فازهای مختلفی که دلم می گوید یک روز باید گرفتارشان شوم. می توانم بالاخره بروم چرخ خیاطی ای که هی بهانه اش را می گرفتم بیاورم خانه و بشوم شاگرد عجول مامان. کاغذ و مقوا بچینم جلویم و آن همه طرحی که گوشه و کنار ذخیره کرده ام یک جوری پیاده شان کنم و کلاف و کاموا را بپیچم دور لحظه های کش دارم. می توانم بروم بچه های کوچک محله را جمع کنم توی مسجد و دور هم چندکلام مشترک بسازیم. چند کلام مشترک از چندتا مطالعه ی درست و حسابی که حداقل به اندازه ی یک شب آرام خوابیدن باشد. می توانم غرق دنیای لطیف خانه داری شوم، غرق دنیای دور از دانشگاه. آنقدر غرق که یادم برود من هم 4 سال از بهترین اوقات زندگی داشتم، 4 سالی که گذشت و حالا باید این بار سنگین خاطره و خواستن را جمع کنم و ببرم یک گوشه ای که نمی دانم کجاست. نه به ارشد فکر کنم و نه هرجیزی که بخواهد بیشتر یادم بیاورد این عمر رفته را ...

__________________________________________________

پیری و جوانی پی هم

چون شب و روزند

ما شب شد و روز آمد

و بیدار نگشتیم 

سعدی

۹۳/۱۰/۱۸
فــ . الف

نظرات  (۱۴)

بابا کدبانو 
نکن از این کارا خوبیت نداره
فردا همش دستت  ب ی چیزی بند می شه
پاسخ:
نچ نچ نچ
تو که خانوم خونه ای چرا دیگه؟
۲۰ دی ۹۳ ، ۱۵:۳۶ ذاکر اهل البیت (علیهم السلام)

سلام

همیشه خوندن مطالب زیباتون

حس خوبی بهم میده.

ما رو فراموش کردیدا؟

یاد سالهای گذشته افتادم

که لااقل هر از گاهی غریب نوازی می کردید!

سلامت وموفق باشید

دعامون کنید همسنگر قدیمی ...

یاعلی مدد

انگار آدم غیر از این دو تا پایی که داره هزار تا دیگه ام داره که البته تحت اختیار خودش نیستن و معلوم نیست دارن آدمو کجا میبرن...
ها به کجا میکشی ام خوب ِ من...؟
پاسخ:
معلوم نیس...
پس بلاخره توام فارق التخصیر شدی:D
هعی روزگار......
بده روزهای دل کندن بده یعنی بهتر بگم بد پیشش خیلی خوبه
منتظرم ببینمت
پاسخ:
فارغ از خوشی.. هععی..
میگما نظرت چیه به جای جونی با یه اسم بهتر کامنت بذاری؟ مثلا سعادتمند ! :)
۲۳ دی ۹۳ ، ۲۳:۰۴ تازه عروس!

هو العلیم

وقتی اومدم رفته بودی, اولش گفتم عه خداحافظی نکردیم

اما بعدش خوشحال شدم!

آخه خونه عوض کردن که خداحافظی نداره!

تا حالا دیدی یه خواهر خونه ش رو عوض کنه و با خواهرش خداحافظی کنه؟!

انشاالله به زودی زود با هم همسایه میشیم!

به امید اون روز....

زیر سایه حضرت مادر باشی...

صلوات.

پاسخ:
آره خوب شد که نبودی!
چقدر در و دیوار اتاقم بهم فشار میاره !
آویشن دم کرده بودم واستون.. بخورید :(
۲۴ دی ۹۳ ، ۰۱:۲۷ عین. کاف.
هربار این دغدغه ی کارشناسی هارو می بینم انگار برای چند لحظه فشاااری ک تو این رشته هست و یادم میره و میگم 4سال ک گذشت.. خوشحالم ک تا 4سال دیگه بعد هم باز قرار نیست ی تصمیم بزرگ بگیرم ک حالا چیکار کنم؟! تا 4سال دیگه همینه ک هست : )
ولی فراغ بال فارغ التحصیلی واقعا یکی از حسرتای همیشگیمه..
پاسخ:
آره تو خیلی وضع بهتری داری :)
الان که میخوام به خودم دلداری بدم میبینم همچین فراغ بالش بد هم نیس!
۲۵ دی ۹۳ ، ۰۱:۰۶ تازه عروس!

هو العلیم


پس کار تو بود اون آویشن کاملا به موقع و داغ!

ممنونم خواهری...

اما راستش هربار که پرده تختم رو کنار میزنم و جای خالی تون رو میبینم بغضم میگیره...مثل همین الان...

که چقدر دلتنگتم آبجی...

و مشتاق دیدن روی ماهت...

در پناه مادر باشی انشاالله...

پاسخ:
:)

انشاالله بیام خونه خودت زودتر.
۲۶ دی ۹۳ ، ۱۱:۱۰ هاتف آل مجم
فریاد که عمر رفت بر بیهوده
هم لقمه حرام و هم نفس آلوده
فرموده ی ناکرده سیه کرد دلم
فریاد زکرده های نافرموده...
فریاااااااااد!
۲۶ دی ۹۳ ، ۲۲:۵۲ تازه عروس!

هو اللطیف


انشاالله آبجی!

سلام.

:( 
:(
:(
:(
آره خودت رو غرق کارای بهتر کن. به خاطره ها فک نکن.بی خیال.:(
 خوش باش و یاد خدا باش :)

مخلص رفیق گل خودم :)
پاسخ:
خوش باشم و یاد خدا ... هوم.

قربانک
گاهی خلوت بودن ذهن از دغدغه های درسی خوب است...برای دغدغه هایی که مدت هاست گرد و خاک گرفته اند و برای پیدا کردن "آنی" که حالا شاید باید از بین یک عالمه دغدغه ی خاک خورده  پیدایش کنی...
پاسخ:
خیلی خوب است.
ممنون که روحیه دادید!
۳۰ دی ۹۳ ، ۱۴:۳۵ تازه عروس!

هو الرفیق

این روزها می گذره, با همه ی فکر . خیال هاش

پس طوری باش که هیچ وقت به این روزهات , روزهای خالی بودن ذهن و فکر از استرس درس و زندگی دانشجویی_هر چند که ما با این زندگی خو گرفتیم و جداشدن ازش برامون سخته_ مثل روزهای از دست رفته برات نباشن.

از این روزها استفاده کن

پیش نیاز های مرحله بعد زندگی ت رو پاس کن!

فرصتی که ما به دست نیاوردیم رو تو ازش خوب استفاده کن.

حضرت مادر هوایت دارند انشاالله....

دوست دارم

و

دلتنگتم خواهری...

دلتنگ روزهای خوب زندگی و جوانی مان...

و خدا رو شکر که بخش مهم جوانی ام را کنار چون شماهایی گذراندم...

الحمدلله...

اللهم صل علی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها و سرالمستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.

پاسخ:
ممنونم آبجی.
الان دیگه واقعا خدا رو شاکرم واس این روزا.
دم رفتن از خود مادر خواستم رزق این لحظه هامو بده. دیگه میدونم دنبال چی ام توی یه سالی که کمی فکر براش دارم.
اگر عمر باقی باشد.. نباشد هم خوب است. در اوقات فراغت مردن :)

دلتنگ همه ی این حرف زدن ها و درد و دل ها..
الحمدلله
من خودم تجربشو دارم، آدم هیچ کدوم از این کارارو نمیکنه..
:))))
والا دیگه.

تیتر رو عشق است: زیر با غم تو داشت کسی له می شد...
پاسخ:
دهع
آیه یأس نخون. با کمک دوستان بهتر از آب روانی چون شما می شود. 

تازه تصمیم گرفتم ارشد هم ندم فعلا! :)

نمیدونم چرا همه چیز از فردا شروع میشه...

پاسخ:
از شنبه..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی