و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

چه دل مسکینی ...

سه شنبه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۳۸ ب.ظ

از صبح زود که بیدار شده ام تا خود غروب ِ خدا را اینور و آنور بوده ام و کلاس و دفتر و دوستان و... به اندازه ی کافی

ظرفیت مغزم را بهم فشار داده اند ... خودم را می رسانم اتاق و  روی تخت دراز می کشم ...

دارم زیر لب با خودم .. شاید هم خدا حرف می زنم ...

- دوست دارم چشم هامو ببندم .. بعد یهــو....

خوابم می برد ... به همین راحتی و در همین فاصله ... 

تمام یک ساعت را کابوس می بینم .. کابوس ِ تلخی که زبانم را مثل چوب ،خشک کرده ... سرم درد می کند

و با صدای زنگ موبایل بیدار می شوم .. جوابش را می دهم و همانطور با چشمان خسته و جسم بی حس

به سقف خیره می شوم.. یک هو مثل اینکه یادم بیفتد چیزی را جا گذاشته ام ، گوشی را بر میدارم و

شماره ات را می گیرم .. چندبار ...انگار که قرار است معجزه شود ...

- دستگاه مشترک مورد نظر خاموش...خاموش.. خاموش... 

از صدای این زن متنفرم ... صدای گوشخراش ِ نبودن تو را دارد ...

هی می خواهد حرف های مزخرف بزند ... چرند بگوید و مغزم را له کند ...  هی می گوید تو حالت خوب نیست ... 

آیه ی یأس می خواند لعنتی ... تو خاموش کرده ای و من دلم هزار راه می رود ... هزار راه ِ بن بست وار ...

که ختم به نگرانی های بی پاسخ می شود ... لپ تاپ را در همان حال می گذارم روی پایم و تا صفحه ی جیمیل

با ناز باز شود من جلوی بغضم را نمی توانم بگیرم ... با حرص با خدا حرف می زنم ...

هی بلند بلند توی دلم می گویم یا علی.. یاعلی...

برایت می نویسم  - بیا... بیا... و در همین واژه چقدر اتفاق می چینم در ذهنم ... 

صدای اذان بلند شده ... به موقع صدا می کند دل ِ آشوبم را ...

دل ِ آشوبم هی به خدا می گوید نکند آشوب باشد هوای رفیق ؟ هوای رفیق ؟ هوای رفیق ......

______________________________

پ.ن1 ) فاصله ها به ما خیانت کردند ... اما من خیلی وقت ها از همین راه دور دستم را دراز کرده ام برای آنکه

در آغوش گیرم دلتنگی هایت را ... دلتنگی هایت را بده دست خدا ... بعد که آمد نزدیکت شود محکم بغلش کن ...!

پ.ن2 ) یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن !!

پ.ن3 ) کاش همه اش نگرانی الکی باشد . بیا و بگو الکی مالیخولیا گرفته ام و مسخره ام کن !

بعد من با لذت این پست را پاک کنم !!

پ.ن4 ) من دلم تنگ است .. آسمان چشمش !

 

۹۲/۰۲/۱۷
فــ . الف

نظرات  (۱۱)

۱۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۷:۴۹ خداحافظ رفیق
سلام خوشحال شدم از دیدنتون
پاسخ:
زنده باشید 
سلام
برای پ.ن2 و پ.ن3 : آمین!
صبح البته رفتم فتوبلاگ تان و نگاه های تان را که ثبت کرده بودید، نگاه کردم.
زیبا بود... از جنس دل... حالا می خواهد حرفه ای باشد و می خواهد نباشد.
پاسخ:
سلام 
آمین ! ممنون از نگاهتان ! هیچ چیزی نیستند البته .. قصد بر حذف کردنش داشتم ..

سلامـ ..

حالا نگرانی ات .. یعنی هنوز همـ نگرانی ؟!

لعنتی نگرانی بد دردیست ..
پاسخ:
الان در این ساعت : منم و یک نفس عمیق و لبخند ضمیمه اش از لبخند حتا کمرنگ رفیق ...
ولی نگرانی ام برایش هیچ وقت پایان ندارد .. اصلش این است که آدم برای هر که خیلی دوستش دارد هر که را که خیلی خیلی دوست دارد همیشه نگران است ... !
این با ناز باز شدن صفحه جی میل رو خوب اومدین. البته با ناز و عشوه باز میشه اگه نگه برو تو بیسک.

پ.ن اول را تایید می کنیم.

خدا در پ.ن دوم خیلی کارای جالبی میکنه ولی معمولا چیزی مستجاب نمیشه

ما با اشتیاق منتظر پاک شدن این پستیم :)
پاسخ:
مخصوصا این چند روز ! 

خداست دیگه ... بخواد میشه نخواد و نشه هم باز یه طور بهتری میشه ...

دعا کنید ...
آره شنیدم که اوضاع تو تهران خرابه :) می دونین که کابلای توی دریا هی قطع و وصل میشه :))

اینی که گفتین آیه قرآنه :)

محتاجیم ...
پاسخ:
بعله :) پای کوسه و نهنگا میره روشون لابد :|
امکان پاره شدن یه کابل زیردریایی هست به هر حال. از بین اینهمه کابل تو دنیا کلا میانگین 50 اتفاق در ساله. اونم یه کشتی همونجا هست تا اتفاق میفته غواص و ربات میفرستن کابلو میارن تعمیر میکنن. :/

همه این اتفاقات هم خبرش پوشش داده میشه. :|

پای نهنگا و کوسه ها رو باید طلا گرفت :)))

پاسخ:
:)
همین است که فرمودید استاد! آدم دغدغه داشته باشه تشکل و کانون و هیئت نداره
کافیه قدری عاشق باشه یک جین رفیق موافق داشته باشه و یک عدد آستین برای بالا زدن:)
ما سعادت مشایعت قطاری داشتیم باهاشون جات خالی بسیار!!!!!!!!!!
فقط مونده بود گیسای همو بکشیم!
من و تو مثل دو تا رود موازی بودیم/من که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی
سلام
دلی می نویسید. ان شاالله خیره و مشکلی نیست و به زودی این پست رو پاک می کنید.
موفق و پیروز باشید
پاسخ:
سلام . تشکر . دعا بفرمایید ...


من دلم تنگ است .. آسمان چشمش !

او .. ؟!
پاسخ:
او که کلا تنگ نظر است !!
بعضی وبلاگ ها هستند که آدم به اون مخاطب نوشته ی طرف حسادت می کنه !!
مثل رفیق ندیده نشناخته ی شما !
حداقل یه کامنت بگید بذاره جمعی رو از نگرانی دربیاره ! اصلا چرا این پست پاک نشده هنوز ؟!؟
پاسخ:
عجب !!! :|

کامنت رفیقمون خصوصی بید . 
بعد هم چون نگرانیم واسش اصلا بی دلیل نبود ... 
اصلش این است که آدم برای هر که خیلی دوستش دارد هر که را که خیلی خیلی دوست دارد همیشه نگران است ... !

من نگرانتم فاطمه!

:)

و نگران نگرانی هات...
راستی! چقدر وقته با هم حرف نزدیم. :(

پاسخ:
نگرانی های تو خوب است :))