و ذهـن پلکـ مےزند

و ذهـن پلکـ مےزند

در ذبـح ِ بی رحـمـانه ی کلـمـات ...

صندوقچه

برای مادر بزرگوار ِ " کمیل ِ شهید "

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۰، ۰۷:۴۲ ب.ظ

به اسم حبیب

 

اگر آنان که رفتند حسینی بودند و  جهادی  علی وار کردند شمایی که ماندید هنری زینبی دارید تا

زیبایی  حضورشان را بر چشمان ناباور ِ قافله باختگان  به تصویر کشید . . . .

 پس   "سلامٌ علی قلب زینب الصّبور" . . . .

و  مگر نه اینکه قرآنش  نام تو را برد ه و مگر نه اینکه حق ولایت دارد  " مادر " ؟

تو که  آه بکشی  دنیا ویران می شود بر سر هرچه نامهربانیست... اصلن خود مادر یعنی  آهی که از

نهاد ِ عشق پا می گیرد. و خودت بگو عشقی فراتر از  تب ِ بی قراری ات  در لحظات ِ ناآرامی فرزند

هست مادر؟

حالا اما دلت گرم باشد  از آن فرزند ِ آرمیده ای  که اشک را روسیاه کرد بر صفحه ی دلتنگی هات..

دلت گرم باشد که آرامشی والاتر از لبخند ِ چشمان شهیدش نیست در این  دنیای  بی اعتبار..

چشمانی که  اخلاص، سرمشق ِ بندگیشان بود و  الفبای عاشقی را زمزمه کرد در گوش ما

دورافتادگان از آسمانش..

غمت را در کوله بار ِ شرمساری من بگذار  ای  یاور زینب ! که  پرواز ِ پرستویت جز سربلندی  

 چیزی بر نمی تابد..

شوق شهادت  با هر واژه ای از زندگی نامه ی  دردانه ات، دلهای  جامانده را  می لرزاند...

چه نزدیکش بوده باشند و لبخند ِ ایمانش را چشیده  . . .  و چه در زمره ی  کسانی چون ما که در جایی

و نقطه ای   و زمانی دیگر مست ِ دنیای خویش  بوده ایم  و  صهبای  وصال ِ شهیدت،  خواب ِ پریدن را 

برایمان  رویای  شیرین رضایت الهی  کرده است..

گویند  حضور  انسان ها در هر موقعیتی بی حکمت نیست.. بی گمان  این بنده ی مقرب ِ در خانه ات 

 حاضر شد تا  درسهایش را از  بَر  کند  و با غیابش، نفس ِ حسرت خور ِ ما را آگاه تر به اسرار ِ حب الهی

گرداند.. و تو  ای  زخم ِ داغ دیده ی   میراثِ فاطمهس    ! مادر ! 

 دستانت  مسیر بهشت را جاری  می کند بر قلب شاهد ِ حقیقت..

تو را به بوسه های  آسمانی ِ شهیدت بر همان دستان سوگند.. که  سجاده ی خلوت با عزیزت وقتی

پهن شد  دعا کنی اجابت ِ بی قراری های مریدان ِ اخلاصش را..

که رنگ ِ بی ریایی هایش، چشم ِ هر چه دنیاخواهیست کور کرده.. و ما اسیر ِ این بازار مردانگی اش

سر در گریبان ِ گمشدگی خویش فرو برده ایم..

سلام ما را برسان بر آن وجود ِ متبرک ِ فرزند خمینی و سرباز خامنه ای  که تا نور ایمان  می درخشد 

راهشان همواره آذین بسته ی  پیروی است..

از همین فاصله سر بر زمین آورده و سجده می برم بر پاهایت که  قبله ی  حاجات ِ شهید والامقام بودند..

اندکی شفاعت  طلب ِ جانمان کن تا خریده شویم در این وانفسای  انتظار..

صبر زینبس  پناه ِ همّیشگی ِ زندگیتان باد و برکت ایمان، رونق ِ افزون این بزرگترین افتخار..

یاعلی

......................................

......................

....

" کمیل " قسمتی شد از حکایت واماندگی کوله بار ِ خالی من و ما . . . !

شاید خدا قصه ی شهادت را نوشت تا نفس های سوخته را گداخته تر کند !

حالا بسوز ای درد ِ دیرین ! دنیا ...

+ بگذار با دلت بازی کنند اینها...

۹۰/۱۰/۱۸
فــ . الف

مادر

نظرات  (۲۹)

۱۸ دی ۹۰ ، ۱۹:۴۵ یه دوست...
شاید خدا قصه شهادت را نوشت تا نفس های سوخته را گداخته تر کند....

خیلی به دلم نشست.
سلااااااام
عالی نوشتی
مثل همیشه
ببینم تو درس نداری؟
بیام بالا....؟
پاسخ:
پاشیو بیا بچ چه
مادر خیر بچه را میخواد
اگر غیر اینی که دیدید بود؛ جای تعجب داشت
مادر خیر بچه رو میخواد
اگه غیر اینا که گفتی باشه؛ جای تعجب داره
پاسخ:
و چه خیریتی بالاتر از آسمانی شدنش؟
الحق که محشر بود..دمت گرم
Salam pas in name az shoma bud? Are? Man fek konam are
Farqesh hamine ke to neveshti.. hala chan salete dokhtare daneshju?
پاسخ:
ببین خیلی جدی نگیر قضیه رو..
Bashe.. to ham engari badet nemiad shahidet konima!
پاسخ:
تا شهادت هست، شهید باید شد...
۲۰ دی ۹۰ ، ۲۳:۰۵ عاشورائیـان علیهم السلام
اصلاًَ حسین جنس غمش فرق میکند

راه دل است،پیچ وخمش فرق میکند

اینجا گدا همیشه طلب کارمیشود

اینجا که آمدی کرمش فرق میکند

حاجت رواست هرکه دعا تحت قبه کرد

ارباب باوفا حرمش فرق میکند

با پای نیزه روی زمین راه میرود

خورشید کاروان،قدمش فرق میکند . . . .

بروزیم با انبیای الهی در صحنه ی کربلا

عاشورایی باشید . . .
ای آسمانیان که زمین جایتان نبود

ماندست خاطرات شما لای دفترم

حرام شیر حلالی که پاک خورده ام

روزی اگر ز خون شما ساده بگذرم
الفبای عاشقی را زمزمه کرد در گوش ما

دورافتادگان از آسمانش...
۲۱ دی ۹۰ ، ۲۱:۱۴ ...بی واژه...
بسم رب الشهدا ...
این اشکها به پای شما آتشم زدند ...
شکر خدا برای شما آتشم زدند...

شهادت نصیبت
یاعلی../
۲۱ دی ۹۰ ، ۲۲:۴۶ نارون همسایه
باورت میشه دو روزه دارم اسم وبلاگت افتاده سر زبونم؟
خداییش از کجا پیداش کردی؟
پاسخ:
ذهنم پلک زد پیداش کرد!
۲۲ دی ۹۰ ، ۱۳:۰۵ فرزند خاک
سلام بر ابجی فاطمه....
قشنگ بود بی تعارف....
آری صدایش می کردند مسیح کردستان...شهید بروجردی....
اللهم الرزقنا توفیق الشهاده
با التماس التماس دعا
یاعلی مدد
پاسخ:
شهدا پناهتان.
سلام
وب خوبی دارین
یه سری هم به وب ما بزنین

ممنون
یاعلی
محشر بود.. اجرت با شهدا
سلام به مونس جان
باورت نمیشه کلا از زندگی جدا شدم و فقط وفقط کارم شده مرور خاطرات...
کاش بودی دلم واسه قرارای امامزاده...هیات ...مدرسه...تنگه...
دوباره صحبت یک انتظار می آید
و باز ثانیه ها می کنند تحقیرم
تمام لکنت زبان من سبز می شود وقتی
نگاه می کنم و با نگاه تو می میرم

منتظرم بیای...به امید دیدار
پاسخ:
خطه ی خاطرات خطر مرگ مرا دارد! از بس که بی توام !
۲۷ دی ۹۰ ، ۱۲:۰۸ روتین های یک طلبه
سلام.انگار دلت هوس کرده دوباره فیلتر بشی، آره؟
پاسخ:
فیلتر چیه دیگه؟
سلام فاطمه خانم
ببخشید دیر اومدم،چند وقتی نبودم و سرم خیلی شلوغ بود
درس و بحثا ایشالله خوب میگذره؟
مطالبتونو بعضا خوندم زیبا بودن مخصوصا دلنوشته برای مادر شهید کمیل
اون مطلب بالایی هم جالب بود و برای تغییر فضا خوب بود.
سلام

خداقوت
۲۸ دی ۹۰ ، ۱۴:۰۳ ذاکر اهل البیت (علیهم السلام)
سلام وعرض ادب :
سلامت باشید .
دعامون کنید
۲۹ دی ۹۰ ، ۲۱:۱۳ ...بی واژه...
وقتی از نظر مسئولین شجاع و با فرهنگ فیلمی مثل جدایی نادر از سیمین بشه شاهکار سینما و فیلمی مثل شکارچی شنبه بشه آب وکشک اونوقته که توی گلوی پیشی گیر میکنه وبایدسینما را غوله بخوره که داره میخوره و برای نجاتش یه شهید آوینی احتیاجه.!
راستی شاهکار بعدی سینما جلبکهای عاشق ساخته ی قِریال بهزاد...
سلام

زیبا بود.

التماس دعا
برا پست بالای میگم ..:
چرا نظرات رو غیر فعال میکنین شماها ؟!!!!
این مامان بهروز منو زد که دیگه واقعا ...!!!!
حرفاتو دربست قبول دارم ..!
اونوقت برمیدارن میگن سریال تا ثریا رو جمعش کنین چون خوب نیست !!
پاسخ:
فقط تاسف...
صَلّی الله عَلیکَ یا أبَا الحَسن...


برایمان دعا کن! دعا کن تا خدا پاداش ما را به تناسب کردارمان ندهد، دعا کن خدا به واسطه محبت شما به ما رحم کند و پای

سرنوشتمان با خط سبز سیادت، بنویسد عاقبت به خیر!

و ای کاش روزی تمام دخیل های دل هایمان جواب بگیرد، روزی که ما چشم شفاعت به تو داریم یا ثامن الحجج!

التماس دعا
۰۴ بهمن ۹۰ ، ۰۸:۵۳ محمد حسن زاده
سلام
با مصاحبه با صادق قاسمی مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به روزم .
هر دو روز با یک مصاحبه انشاالله .
پیامبر فرمودند :
هر کس مژده ی ماه ربیع الاول را بدهد ، من بشارت بهشت بر او میدهم
عزاداریهاتون قبول حلول ماه ربیع مبارک
۰۸ بهمن ۹۰ ، ۱۱:۳۸ روتین های یک طلبه
گفتم شعری بنویسم که به هر دو مطلبت بخوره؛
قصه میگویم برای اهل دل
تا نگردم پیشه مولایم خجل
باز هم یکی بود و یکی نبود
باز هم زیر همین چرخ کبود
مادری خسته دل و رنجیده
داغ فرزند شهیدش دیده
آمده کنار قبر پسرش
عقده واکرده برای جگرش...
پسرم تا که شهیدان بودند
آسمان آبی بود
مهربانی و صفا بود و امید
همه چون آئینه با هم یکرنگ
سینه ها بوی محبت میداد
خاک هم بوی شهادت میداد
چشم ها پائین بود
حرف یکرنگی بود
ظاهر و باطن افراد به هم فرق نداشت !
همه ی خانم ها زیر چادر بودند
صحبت از تقوا بود همه جا زیبا بود
پسرم سنگ صبوره دل من
ای امید من و ای شاهد تنهایی من
چند سالی است نصیبه دل من
غم غربت شده است
خسته ام زین همه تزویر و ریا
خسته ام از همه ی مردم شهر
تو دعا کن که بمیرم پسرم
تو دعا کن که بمیرم پسرم...
همه بر زخم من انگار نمک می پاشند
نام های شهدا را زاماکن همه بر میدارند
از دل خسته ما بی خبرند
ای عزیز دل من ای پسرم
پسرم،درده دل بسیار است
چه بگویم دل خونی دارم
گله دارم گله از بعضی ها
به خدا سخت زمینی شده اند !
فکر کارند همه،فکر کارند و پی پست و مقام اند همه
فکر اندوختن ثروت و مال اند همه
خط کج گشته هنر
بی هنرها همگی خوب و هنرمند شدند
در مجالس و سخنرانی ها تکیه و هئیت ها جای زیبای شهیدان خالی است
یا اگر هست از آن بوی ریا می آید...
آه ای مردم شهر که چنین در دل خود غوطه ورید
نکند پا بگذارید به خون شهدا !
دل فرزند شهیدی نکند تنگ شود
جان زهرا(س) نگذارید که این فاصله فرسنگ شود
خواب غفلت به خدا گوشمان پر کرده
چشممان را بسته همه در خواب خوشیم
همه در فکر تجمل هستیم
فکر روز و شب ما نان شب است
غافلیم کوفه پر از آه شده
کوچه های تنها همه پر چاه شده
و علی سید،رهبر تنهایی
بر سر چاه زمان،با دل تنهایش درد و دلها دارد
بر سرهر چاهی اشک ها می بارد...
آه ای مردم شهر،آه ای هیئتیان،آه ای سینه زنان،آه ای گریه کنان،آه ای مسئولین !
نکند پا بگذاریم به خون شهدا
نکند نام شهیدان رود از خاطره ها
نکند مادر و فرزند شهید،بوی غربت گیرند
به خدا یک یک ما مسئولیم !
باید اینجا همه مان کرب و بلایی باشیم
صادق و پاک و خدایی باشیم...
پاسخ:
دست شما درد نکنه!
۱۴ بهمن ۹۰ ، ۲۰:۱۱ عبد العاصی
مپندار که تنها عاشوراییان را بدان بلا آزموده اند و لا غی.ر
صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است.
ای دل چه میکنی؟ میمانی یا میروی؟
داد از آن اختیار که تو را از حسین جدا کند.
شهید آوینی
یا علی